
آقا، پیش ما هم بیا؟!
سوارکارها و علاقه مندان به سوارکاری در بین خود یک سنت نهادینه شده دارند، که لازم الاجراست! یعنی هر علاقه مند به سوارکاری وقتی این رشته را آغاز می کند تا زمانی که از روی اسب به زمین نیفتاده است، هنوز سوارکار محسوب نشده و وقتی که هم زمین خورد، باید بواسطه سوارکار شدنش شیرینی بدهد، و میزان شیرینی هم به کرم شیرینی دهنده یستگی داشته و دارد. این را گفتیم تا به حکایت خودمان برسیم. و آن حکایت این است که یکی از روسای فدراسیون های ورزشی که در برخی از مواقع خاص علاقه بسیاری به دید و بازدید و صله رحم پیدا می کند، سنت جدیدی را دارد در فدراسیون خود نهادینه می کند. او اگر به باشگاه ورزشکار و یا داوری برود، بعد از آن به صاحب آن باشگاه حکم مسئولیت برگزاری مسابقات را می دهد! و وقتی میهمان خانه پیشکسوتی می شود، لاجرم قضیه فرق کرده و باید صله ای ارزشمندتر بدهد! که این هدیه می تواند علاوه بر هدیه اصلی، هدیه ای جانبی را نیز با خود به همراه داشته باشد که این هدیه می تواند مربیگری تیم ملی برای یکی از بستگان نزدیک، نزدیک باشد! وقتی آدمی خبرهای این چنینی را می شنود، یاد این کلام محاوره ای برخی از دوستان لوطی مسلک می افتد که در مواجهه با یکدیگر می گویند: آقا یکسری هم به ما بزن! و پیش ما هم بیا! تا ما نیز از این خوان گسترده بهره مند شده و سرمان بیش از این بی کلاه نماند!