
« بیژن شیری » مدیر صادقی که دیگر در ورزش ایران تکرار نخواهد شد
نوشتن در باره مرحوم بیژن شیری آنقدر سخت و دشوار است که هر نویسنده ای را می تواند به چالش بکشد، چرا که شاید قلم نتواند دین خود را در قبال او بدرستی ادا نماید. انسان خوش قلب و مهربانی که هر کجا بود، منشا حرکت و برکت بود! در یکی از روزهای آخرین ماه دلگیر و گرفته پائیز، برای حضور در جلسه ای باید ساعت ۱۱ خدمت ایشان می رسیدیم. قرارمان از فبل فیکس شده بود! در شرایطی که برای رفتن به آن جلسه آماده می شدیم، زنگ تلفن همراه مان، امان ما را برید. می دانستیم پشت خط، محمد رضا فرزند ارشد آقای شیری است، اما نمی دانستیم، چرا دل مان گواه بد می دهد! تلفن را برداشتم، محمد، محمد همیشگی نبود! او حامل پیام تلخی بود که اصلا طاقت شنیدنش را نداشتم. در حالیکه گریه امانش را بریده بود، خبر آسمانی شدن بیژن شیری را به من داد و آنجا بود که دنیا روی سرمان خراب شد! نمی دانستم به محمد چه بگویم. اما در آن شرایط سخت به او گفتم که پسر چه پدر بزرگواری است و چگونه باید جای خالی پدر را برای خانواده پر کند. همواره اعتقاد داشته و دارم که بیژن شیری هیچ نیازی به تعریف و تمجید افرادی چون من و امثال من را ندارد. او آنقدر در ارتباط با مردم خوب و صادق بود که وقتی رفت، دل خیلی ها را نیز با خودش برد! آنهایی که بیژن شیری را می شناختند، می دانستند که چه انسان بزرگ و متواضعی را از دست داده اند. کسی که پر کردن جای خالی او در ورزش ایران نه تنها سخت، بلکه غیر ممکن است! انسان و مدیری توانمند، متواضع، دستگیر، متعهد، متخصص و … که رفتنش بسیار، بسیار زود بود!
یادش گرامی، راهش پر رهرو و جایگاه ابدی اش بهشت