خاطره بازی با بزرگان فوتبال ایران ( ۲ مهدی مناجاتی: قسمت سوم )

حضور در خیاط خانه سرشار

در همین برهه، به اتفاق بازیکنان هم سن و سال خود به مدرسه حکیم در میدان شهدای کرج رفتیم و سه سال پیاپی قهرمان آموزشگاههای تهران شدیم. یادم است که در ورزشگاه شماره ۳ زمانی که تیم ما بازی داشت جای سوزن انداختن نبود! در تیم حکیم، قلیچ خانی، میرزا حسن، گودرز حبيبي، و … حضور داشتند که همگی عضو تیم ملی هم بودند. در مدارس دیگر نیز بازیکنانی مانند محراب شاهرخی، غلام وفا خواه، کارو حق وردیان، و … بسیار موفق نشان می دادند.
انتخاب برای تیم ملی
در سال پنجم دبیرستان برای نخستین بار به تیم ملی فوتبال دعوت شدم
حدود سال ۴۵ و ۴۶ بود. البته قبل از این هم برای تیم ملی جوانان دعوت شده بودم، مربی تیم ما مستر سوچ بود که به دلیل کمبود بودجه سفر تیم ملی به فیلیپین لغو شد! در هر صورت برای اولین سفر به شوروی سر از پا نمی شناختیم، چرا که در کنار فوتبالیست های نام آور آن روزها چون همایون بهزادی، محمد رنجبر، حسن حبیبی، مرحوم مهراب شاهرخی، جلال طالبی، حسین کلانی، عزیز اصلی، باید بازی می کردم، برای پرو لباس به خیاط خانه ای بنام سرشار مراجعه کردیم، عقب ایستاده بودم تا خیاط کار بزرگتر ها را راه بیندازد. خدا رحمت کند، عمو مهراب را که دستم را گرفت، و پیش خیاط برد و بدین شکل رسما عضو تیم ملی شدم و به شوروی سفر کردم. در دو بازی اول از نیمه دوم وارد زمین شدم، اما در دیدار آخر با دیناموتفلیس از همان ابتدا بازیکن ثابت بودم و در پست هافبک چپ انجام وظیفه کردم. در آن روزها بازیکنی که به تیم ملی دعوت می شد پیراهن تیم ملی را از جانش هم عزیزتر می دانست، یادش بخیر. در مسابقات برون مرزی چه شور و اشتیاقی داشتیم. قبل از بازیهای آسیایی تایلند در مرحله مقدماتی المپیک به کره شمالی رفتم ودر یک بازی بسیار سنگین و دشوار و در سایه درخشش و همت بچه ها از جمله مرحوم ناصر حجازی به تساوی صفر بر صفر دست یافتیم، در بازی برگشت هم با کره به نتیجه صفر بر صفر رسیدیم! قدیمی تر ها یادشان هست که در دیدار سوم در پاکستان و در یک جنگ واقعی دو بر صفر کره شمالی را بردیم و مانند یک لشکر سر افراز به میهن باز گشتیم،

https://vvarzesh.ir/?p=9583

دیدگاه خود را بنویسید