
فوتبال حرفه ای، نیاز به مدیران حرفه ای دارد!
بسیاری از بازیکنان فوتبال در دوران بازیگری خود از توانایی و شخصیت خاصی برخوردار و بعداز دوران بازیگری سریعا به مراکزآموزشی فدراسیون رفته و بترتیب مدارک مربیگری را یکی پس از دیگری دریافت می کنند و چنانچه خیلی خوشنام و درعین حال دارای سابقه درخشانی هم در باشگاه خود بوده باشند ، در دل مدیران جای گرفته و آن مدیران، در یک اقدام شتابزده، احساسی، و پاسخ گویی به بعضی از جریانات، آنها را بدون هر گونه تجربه میدانی ، عملی وعلمی بعنوان سرمربی تیم های پایه معرفی می کنند و بدون اینکه به تبعات آن که، چه فاجعه ای را برای رشد بازیکنان پایه رقم زده اند ، به این امر اهتمام می ورزند تا شاید بتوانند موقعیت خود را بیش از پیش با این روش تثبیت نمایند .
اگر به سابقه بسیاری از بازیکنان بزرگ دنیا مانن، مارادونا ، رودگولیت،لوئیز فیگو ، آلن شیرر، ریکارد و….بعداز کنارگیری از دنیای بازیگری فوتبال توجه کنیم ، متوجه خواهیم شد که هر کدام شان بعنوان سر مربی به تیمهای بزرگ و کوچک با رقم های اغوا کننده پیوسته اند . اما نتوانسته اند به کار خود بخاطر نداشتن علوم و فنون مربیگری و کسب نتایج ضعیف ادامه دهند و از صحنه مربیگری خارج شده اند. والیته عکس این موضوع را هم می توان به مربیان بزرگی اشاره کرد نظیر، فان خال، سانچ، آورام گرانت، آریگوساچی ، کریستف دام و… که بازیکنان طلایی وبزرگی نبودند اما بهترین و قدرتمند ترین مربیان فوتبال دهه های اخیر بشمار می آیند. که همواره در تمام تورنمنت ها دستاوردها و افتخارات بزرگی بر جای گذاشتند .
این مقدمه برای روشن شدن بعضی از مدیرانی است که فکر می کنند یک بازیکن بزرگ بعداز پایان فعالیت بازیگریخود همچنان بعنوان مربی یا مدیر اکادمی باید در معیت باشگاه بماند و از وجودشان (عاری از تجربه ) بهره مند شوند .
در کشور عزیزمان ایران تعدادی بودند که در دوران بازیگری بسیار موفق، اما پس از کناره گیری از سوی مدیران عامل در سنگر مربیگری و مدیریت در بخشهای مختلف دعوت به همکاری شدند و بعلت نداشتن تجربه و پختگی های لازم در پست سازمانی خود دچار چالش و حاشیه شده وناکام ماندند و فرصتهای بعدی را ناخواسته به زبانه های اتش سپردند ودر حال حاضر نیز فقط نامی ازانها بعنوان بازیکن پیشکسوت یا اسبق باشگاه … برجای مانده است. مربیگری و مدیریت اکادمی قاعده و قانون خاص خودش را دارد بعضی از قاعده ها نوشته و بعضی ها نانوشته است. که به خلاقیتها فردی در شرایط خاص وابسته است ، و سپردن مسئولیتهای خطیر و پشتیبانی کردن از آنان بدون داشتن مایه های لازم ، عین اب در هاون کوبیدن است که اتلاف انرژی ، سرمایه و… را در برخواهد داشت .
البته این شیوه برای مدیران یک شیوه آزمون و خطا نیز محسوب می شود چرا که بعضی از مربیان در اوان کار از صحنه خارج و عده ای با پوزیشن های کلاسیک گونه مورد توجه و موفق می شوند و سالها به فعالیت خود ادامه می دهند .
برای رسیدن به ایده آلها در ورزش کشور، کل هرم هر سازمان یا باشگاه باید تغییراتی براساس قوانینی که از سوی وزارت ورزش مصوب می شود بوجود آید .
اگر ما یک باشگاه را یک هرم وارونه در نظر بگیریم باید راس هرم قویترین شخص و قاعده های چپ و راست آن نیز باید افراد صاحب سبک و باتجربه و مسلط به امور ورزشی گزینش و معرفی شوند. با این سبک، مسلما بسیاری از باشگاهها از سیستم لابی گری خارج و به شایسته سالاری هدایت می شوند. در طول چند سال اخیر مدیریت باشگاهها محل بده بستانهایی شده که بتدریج فوتبال کشور را بسمت و سوی قهقرا می برد و اگر برای برون رفت از اوضاع و احوال جاری که همه به ان اشراف دارند، آئین نامه ای کاربردی از سوی وزارت ورزش برای انتخاب مدیران مرتبط تدوین نشود ، بتدریج باشگاههای ما، همانند ورزشگاه های نان به مخروبه مبدل و انچه که از فرایند این رفتارها برجای خواهد ماند نابودی سرمایه های مادی و انسانی خواهد بود .