محمود شهباز

نان بولكي پر از خامه و مرباي بالنگ

من در خیابان لاله زار و در همان خیابانی که موسسه کیهان در آن قرار دارد به دنیا آمدم. پدرم در همان خیابان چاپخانه‌ای داشت و با افرادی مانند حاج باقر و حاج اسماعیل زرافشان، حسین خوانساری و … هم رفيق برد. از همان دوران کودکی در موسسه کیهان رفت و آمد داشتیم و همين رفت و آمد انگیزه مرا برای حضور در کار رسانه بیشتر می‌کرد. پدرم بزرگ فامیل بود و همین بزرگی باعث می شد، که انتظارات هم از او بزرگ باشد. براي مثال خود من از چند هفته مانده به عید دوست داشتم که هرچه زودتر عید شده و ما برویم و از بابا عيدي یک ریالی خودمان را بگیریم. در یکی از این عیدها مادرم یک ظرف پر از میوه، برای ميهمان‌هایی که در راه خانه ما بودند روی میز گذاشت، که من هم از حضور مادر در آشپزخانه نهایت استفاده را کرده و در خوردن میوه‌هاي روی میز زیاده‌روی کردم، به شکلی که از ترس بابا و مادر بخاطر كار بدي كه كرده بودم، رفتم و زیر تخت خودم پنهان شدم! پدرم که ظرف خالی میوه‌ها را دید، از مادرم علتش را سوال کرد و مادرم هم با تعجب گفت که ظرف میوه ها پر بوده است و آنگاه بود كه متوجه شدند كه کار، کار من بوده است! و بعد هم شروع كردند، بدنبال من گشتن، كه من هم از ترس زیر تخت داشتم، می‌لرزم که پدرم مرا ديد و متوجه ترس من شد و خدا را شکر همه چیز هم بخیر گذشت. در آن زمانها پدرم عيدي یک ریالی به ما می داد که من هم بدليل اينكه پسر شكمويي بودم، با همان یک ریال می‌رفتم و از لبنیاتی سر کوچه مان یک نان بولكي پر از خامه و مربای بالنگ که خیلی دوست داشتم، را می‌خریدم و می خوردم و از آقای فروشنده هم می‌خواستم که بالنگ‌هایش را بیشتر بگذارد! در آستانه سال جدید از خداوند بزرگ می‌خواهم، که همه مردم خوب ایران خوش و خرم باشند. این تورم از بین برود و مردم در نهايت امنيت و سلامتي زندگی خوبي را مثل هميشه تجربه كنند.

https://vvarzesh.ir/?p=10983
  • اخباراستان هارسانه هامنهای فوتبال
    نوروز شیرین

دیدگاه خود را بنویسید