
نسخه توسعهبخش مدیریت زنان در ورزش!
منتقدان مدیریت مرد سالار، ورزش را همواره تحت سلطه و هژمونی مردان میدانند. اما تحولات دنیای جدید و نیازهای اجتماعی به طور پیوسته این هژمونی را به عقب میراند، چرا که زنان به عنوان منابع مهم و باارزش جامعه با سطح دانش، تواناییها و ظرفیتهای بالقوهای که دارند، میتوانند زمینهساز اثربخشی و تحول در گستره ورزش شوند. آمارها و بررسیها نشان میدهد که علیرغم افزایش کمی در میدان ورزش، میزان حضور زنان در ردههای مدیریتی اعم از مدیریت کلان و خرد ناچیز است. کسب مناصب مدیریتی ورزش بر اساس شایستگی و تخصص محوری همچون بسیاری از مشاغل مدیریتی توسط زنان علاوه بر اینکه رفتار راهگشایی محسوب میشود، در سطح کلانتر نیز در مقابله با تبعیضهای مختلف، سبب بالا رفتن اعتماد به نفس، هویت مستقل و بهبود وضعیت و رشد اجتماعی میگردد. در حال حاضر حضور توام با عملکرد مناسب زنان در عرصههای مدیریت ورزش، نشان از وجود استعدادهای بالقوه و تواناییهایی دارد. اما به دلیل بیتوجهی و عدم برنامهریزی در گذشته، تعداد مدیران ناکامل زیاد است و تا سقف مطلوب خود فاصله دارد. امروز توانمند کردن زنان و مشارکت آنان بر پایه برابری در همه زمینهها از جمله در فرآیند تصمیمگیری و مدیریت جامعه، یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار است که کشورهای مختلف توجه زیادی به آن دارند. به عبارتی دیگر توسعه در پس رفع تبعیض و محرومیت تحقق مییابد و افراد بسیاری را قادر میسازد که تواناییها و استعدادهای خود را تا بیشترین حد ممکن افزایش دهند.از این رهگذر توانمندسازی زنان در مدیریت ورزش با کنار زدن سقف شیشهای (موانع نامرئی بر سر راه پیشرفت زنان و اقلیتها)
اصلاح دیدگاههای فرهنگی منفی، بازنگری در برنامههای گذشته و تدوین برنامههای کارآمد، عزم جدی و همت جمعی و اعتماد و حمایت اجتماعی حاصل میشود.
بنابراین افزایش حضور زنان در مناصب مدیریت ورزشی موجب افزایش انگیزه و امید نزد دختران و زنان جامعه، بهبود وضعیت ساختار ورزشی و تغییر باورهای اجتماعی میشود. از سوی دیگر فضای ملتهب ورزش کشور را اخلاقیتر، سالمتر، و آرامتر میسازد. بر پایه تاکید جنبش المپیک، ورزش یک حق انسانی است و با نگاهی فرهنگی؛ ورزش فعالیتی برای بروز تواناییها، فرصت خودشناسی، کسب مهارت تعاملات اجتماعی و لذت از سلامتی بشمار میآید. بنابر دیدگاههای فوق، گذر از اقتدار سنتی (حاکم بر ورزش) به اقتدار عقلانی و قانونی یک ضرورت است تا با عبور از موانع و چالشها و خلق فرصتها بر تعداد مدیران زن و اثرگذاری آنها در کرسیهای مدیریتی و تصمیمگیری ورزش افزوده شود.غفلت از تربیت مدیران در گذشته درسآموزی است برای اکنون که هیچ قرص معجزه آسای فوری، درد عقب ماندگی و تولید مدیران ناکامل ورزشی را درمان نمیکند.با تکیه بر برنامهریزی آیندهنگر، حمایت و توانمندسازی مدیران و بعلاوه رعایت تعادل مطلوب و عادلانه است که استعدادهای مدیریتی ورزش کشور را میتوان در مدار پیشرفت و دیده شدن قرار داد.