پرواز به سوی وصال
این آمدن ها و رفتن ها، دارای حکمت هایی است که باید آن را باور داشت. این مشیت الهی است که در لحظه، لحظه زندگی باید شاهد از دست دادن عزیزان و نزدیکان خود باشیم. برخی عزتمندانه زندگی می کنند، زرق و برق مسئولیت ها، و رسیدن به منافع مالی لغزشی در اراده آنها ایجاد نمی کند. این افراد کم شمار یاید الگوی جامعه باشند. افرادی که خوب بودند و خوب ماندند و آخر الامر هم پروازشان به سوی وصال رویایی و افتخار آمیز بود.
وصال روحانی، همکار متبحر ما در نویسندگی، ترجمه و روایت وقایع ورزشی دقیقا به دائره المعارفی، حاضر و ناظر شباهت داشت که در دهه شصت ظهور کرد. در آن زمان که دسترسی به منابع محدود بود و برای کسب اطلاعات از رشته های مختلف می بایست به این و در می زدیم. در مجله دنیای ورزش، حضور جوانی خوش ذوق، با نبوغ و هوش و ذکاوتی کم نظیر، همیشه مرجع اطلاعات بود و برای صاحب این قلم که با توصیه بچه محل خوب مان در جوادیه و همرزم ما در عملیات والفجر مقدماتی (جعفرخان صمیمی) تازه پای در عرصه ورزش و رسانه گذاشته بود، دیدن این همه استعداد ذاتی عجیب و در خور تحسین بود!
وصال روحانی در روایتگری و تحلیل وقایع ورزشی کم نظیر بود. او فرهنگ، اخلاق و صفات انسانی و ارزش های ناب را معنا بخشید، بی آنکه متملقانه از این و آن بنویسد. او پرچمدار حریم قلم و تحلیل درست وقایع ورزشی بود. حدود پنجاه سال نوشت و شیوه هایی نوین در پردازش مطالب را ارائه داد.
وصال ساده و صادقانه، هر آنچه می دانست و باور داشت، روی صفحه یادداشت های کاهی دنیای ورزش می نگاشت. سالها مسیر سید خندان تا خیابان خیام و دفتر دنیای ورزش را مانند یک عاشق به تمام معنا می پیمود. ابتدای صبح می آمد و انتهای شب می رفت. او در پرکاری و نوشتن های مطالب متنوع ورزشی زبانزد خاص و عام بود. بسیاری از ویژه نامه ها و سفر نامه ها را به نام دیگر همکاران خودش می نوشت که این عمل او حاوی یک دنیا پیام ویژه بود. اینکه در رفاقت و همکاری باید از خودگذشتگی نشان داد و پای آن ایستاد. مانند برخی ها نبود که وابسته به فدراسیونها باشد و برای چندرغاز و سفر های خارجی سینه چاک داده و حرمت ها را زیر پا بگذارد. عضو رسمی موسسه اطلاعات نبود و زیر بار استخدام نشریه هم نمی رفت. حق التحریر ناچیز دنیای ورزش را هم با اصرار می پذیرفت. عشق بی پایان او به ورزش و نویسندگی و گمنامی در این حوزه عجیب بود. گویی او از یک جزیره، یا فضا و یا دنیای دیگری گام در عرصه رسانه گذاشته است. من و همکار عزیزم( ودود شریفی) که در دوره کرونا به دیار باقی شتافت، بعد از ظهرها در نشریه حاضر می شدیم. جایی که غالب همکاران بعد از ظهر از موسسه خارج می شدند، اما آقا وصال تا پاسی از شب در دفتر مجله حاضر بود و تازه در خلوت خود فرصت طلایی پیدا می کرد تا به ترجمه و آماده سازی صفحات برای لیات اول و دوم بپردازد. به شدت علاقمند مرور نوشته های وصال بودم.
وصال روحانی در قدرت انتقال تجربیات خود به دیگران هم بی نظیر بود. حقیقتا در شیوه نگارش و پردازش جملات و انتخاب تیتر و نوع صفحه بندی هم ید طولایی داشت و راهنمای همکاران جوانش در نشریه بود. من که تازه در این عرصه وارد شده بودم، از تجارب وصال روحانی و پرویز زاهدی بسیار آموختم. علاقمندی و حرف شنوی او از استاد پرویز زاهدی هم وصف نانشدنی بود. بعد از آنکه پرویز خان به موسسه ایران رفت، پای وصال روحانی هم به ایران ورزشی بازشد. این دو سالها در آن موسسه همکار و همنشین هم بودند. طی همه این سالها همکاری آقا وصال با دنیای ورزش ادامه داشت. انتقال موسسه اطلاعات به خیابان میر داماد و منطقه حقانی فرصت خوبی بود تا وصال بعد از ظهرها با مترو از خیابان شهید بهشتی خود را به ساختمان جدید دنیای ورزش برساند. او در لحظه ورود، یک پاکت از نوشته های خود را تحویل می داد که چهار صفحه نشریه را پوشش می داد!
او سخت کار می کرد و به اندازه سر سوزنی هم از کسی انتظاری نداشت. حیف که او رفت و ما را تنها گذاشت.
آقا وصال در قامت یک قلمزن حرفه ای، همواره ثبات قلم داشت. ارزش قلم را می دانست و تا پای جان پای عزم و اراده استوار خود ایستاد. خدایش رحمت کند که به وصال خود رسید و پروازی جاودانه داشت. همواره نام او و یاد او جاودانه خواهد ماند.