
کانونی که واقعی است، نیازی به اثبات ندارد
کاری به دعوای کانون مربیان نداریم و نمی خواهیم بگویم کدام شان به حق است و کدام شان برحق. ولی بزرگی می گفت: اگر وارد مسجدی شدید و دیدید، ۵۰ نفر از معتمدین پشت سر یک نفر به نماز جماعت ایستاده اند شک نکن و تو هم اقتدا کن و به جماعت با ایشان نمازت را بخوان. شخصی بنام ناصری را نمی شناسیم! شخصی که گویا دبیر یک تشکیلات بنام کانون مربیان است! ولی ما وقتی نام حسین فرکی، مجید جلالی، برادران فریادشیران، هادی طباطبایی و … را در کانون مربیان می بینیم ناخودآگاه این گروه را با ریشه و با شناسنامه دار تر می یابیم. این بزرگواران افرادی فرصت طلب نیستند و هرکدام از آنها یک بخش جدایی ناپذیر از تاریخ فوتبال ما هستند. و ما در تمام طول این مدت ندیده ایم که در جهت نفی طرف مقابل باشند و خود را برحق تر از دیگران بدانند. ولی زمانی که می بینیم یک گروه رفته اند و کانونی را در ذیل اتاق بازرگانی به ثبت رسانده و بیانیه صادر می کنند که ما رسمی ترین نهاد یا کانوی مربیان ایران هستیم! ناچاریم شک کنیم که کانون مربیان فوتبال چه ارتباطی با اتاق بازرگانی دارد؟ اگر بنا بر واردات غلات و دان مرغ و خودرو و جو و گندم بود یقینا هر کانونی و هر شرکت تعاونی که با این عناوین می رفت زیر مجموعه اتاق بازرگانی خب بدون حرف و حدیث بود ولی واقعا برای نهادهای بالادستی مثل فدراسبون فوتبال و وزارت ورزش خوب نیست که بگویند کانون مربیان از اتاق بازرگانی مجوز گرفته است و یا زیر مجموعه آن اتاق شده است. گفته می شود اتاق بازرگانی به لحاظ مالی حامی کانون مورد نظر بوده و اینکه با چه محملی اینکار را می کند نهادهای نظارتی باید جواب بدهند اما چه خوب است که کانون مربیان خود را اجل از وابستگی به این بخش ها بداند و با تکیه بر شخصیت و جایگاه مربیانی که هستند، دارای استقلال باشد و بودجه های خود را از منابع رسمی و از اسپانسرها تامین کند. از طرفی دوستانی که در تقابل با کانون مربیان ( فعلا گفتیم که ما به نوبه خودمان کانونی که دبیر آن سیدهادی طباطبایی است را کانون واقعی می دانیم )، زیر نظر اتاق بازرگانی فعالیت می کنند اگر واقعا هدف شان کمک به مربیان ایران است، چرا اینقدر تلاش در جهت نفی کانون دیگر را دارند؟! چرا این همه بیانیه صادر می کنند که ما به حق هستیم و آنها قانونی نیستند. آیا واقعا منافعی در میان این گیرودار هست؟ ما ندیده ایم که حسین فرکی یا مجید جلالی چنین دیدگاهی داشته باشند چون مورد خاصی ندارند. با شناختی که از شخصیت حقیقی تک تک افراد کانون فوق داریم از فدراسیون فوتبال و البته وزارت کشور تقاضا می کنیم موضع رسمی خود را اعلام تا انرژی و نیروی دو طرف بی دلیل هرز نرود. البته پیمان یوسفی در برنامه ورزش و مردم پیشنهاد خوبی داد که یک وحدت رویه ایجاد شود و هردو کانون یکی شوند و اگر هم بناست نهادی مثل اتاق بازرگانی کمکی انجام دهد در جهت منافع ملی فوتبال باشد نه در جهت انشقاق بین مربیان بزرگ فوتبال ایران. در هر حال ادامه این وضعیت زیبنده فوتبال ما نیست و آنهایی که در نهادهای بالادستی قرار گرفته اند، باید حکمیت کرده تا این اختلاف و این انشقاق تمام شود. بنا بر گفته، یکی از اعضای کمیته مربیان، که گفته است، فوتبال ما بیش از ۷۰ هزار مربی دارد که تا امروز کارنامه ملی و درجه یک و بین المللی دریافت کرده اند. این سئوال پیش می آید، که چرا با وجود این همه مربی، لیگ فوتبال ما خالی از جوانان مستعد است؟ از کانون مربیان انتظار داریم یک اساسنامه ای تدوین کند که مربیان عاشق و سازنده با میل و رغبت دوباره به کشف استعدادها بپردازند و در مقابل هر بازیکنی که تحویل تیم های باشگاهی و ملی می دهند صاحب حق و حقوقی باشند تا فوتبال ما محتاج جذب باز یکنان بی کیفیت خارجی نباشد. آیا پولی که برخی باشگاههای ما برای جذب بازیکنان خارجی هزینه می کنند اگر نیمی از آن را در اختیار مربیان سازنده بگذارند نتیحه کار بهتر نخواهد بود؟ در حال حاضر اونونوف ازبک تقریبا یکی از بهترین خارجی های لیگ ماست که به پرسپولیس آمده و در این تیم بازی هم می کند. در چنین اوضاع و اجوالی، واقعا اگر به دهه ۶۰ برگردیم آیا این بازیکن جایگاهی در ترکیب پرسپولیس پیدا می کرد مرتضی کرمانی مقدم را با اونونوف مقایسه کنید .واقعا یک دهم مرتضی می شود؟ البته این مشکل بدلیل معضل خالی شدن فوتبال ماست که اونفف ستاره لیگ فوتبال ایران شده یا ماشاریپف استقلال در دهه ۶۰ به ذخیره های استقلال هم راه نمی یافت. بیاییم کمی به این موارد ریشه ای نگاه کنیم. یکی از رسالت های کانون مربیان باید دلگرم کردن مربیان عاشق و سازنده در محلات و در شهرها و روستاها باشد. دوستان کانون اتاق بازرگانی از این نوشته ناراحت نشوند چرا که آنچه از نگاه خودمان و به صلاح و مصلحت و واقعیت نزدیک تر است را گفتیم و امیدواریم که بزودی هردو بازیکن را در کنار هم و نه در مقابل هم، ببینیم!