
آسوده بخواب «خان» فوتبال ایران
وقتی دو سه روز پیش، به دیدارش در بیمارستان جم رفتیم، اصلا فکرش را نمیکردیم که به این زودیها او را از دست بدهیم! اگرچه حالش زیاد خوب نبود، اما روحیه بالایی داشت و معلوم بود که اهل تسلیم شدن به این راحتی ها نیست! نزدیکش که رفتیم، داریوش «خان» مثل همیشه برایمان حرفهایی از جنس امید زد! برای ما از روزهای خوبی که برای فوتبال ایران رقم زده بود، گفت. سراغ برخی از دوستان را گرفت، و سر آخر هم قرار مان را به ما متذکر شد! و با روحیهای بالا رو به دخترش کرد و گفت: ما قراری ناتمام با هم داریم که باید به محض مرخص شدن از بیمارستان تمامش کنیم. اما روزگار، عجب بی رحم است! روزگاری که در نقش یک آموزگار، ابتدا امتحان میگیرد، و بعد درسش را میدهد!
داریوش «خان» به قرارش نرسید! ما هم دیگر قرار نیست، بر سر قراری برویم، که یک سوی آن «خان» فوتبال ایران باشد. روزگار در این فعل و انفعالات و در این ایام سخت، یک حقیقت دیگر را نیز به ما آموخت! آموخت، که نباید زیاد به امید قرارهایی که زمان وقوع آن در آینده است، دل خوش کرد! پس بهتر است برای قدرشناسی از بزرگان خود، همان لحظه با هم بودن را دریابیم، و آینده را به آیندگانش بسپاریم! وقتی آن روز با داریوش «خان» صحبت میکردیم، مثل همیشه تنها از خودش گفت. و هرگز لب به گلایه از کسی باز نکرد! هر چند که اطمینان داریم، هستند کسانی که در فوتبال ایران جایگاه امروزی شان را مدیون «خان» فوتبال ایران هستند، و پیش از هر زمان دیگر به خاطر قصوری که در حق «خان» فوتبال ایران انجام دادهاند، پشیمانند! اما دیگر فوتبال «خانی» ندارد، که بشود با او درباره فوتبال حرف زد! درباره حماسه ملبورن سخن گفت! درباره شخصیتی که به فوتبال ایران داد، رمزگشایی کرد و …
داریوش «خان» رفت! و با رفتنش، غمی سنگین را بر دل دوستداران خود و اهالی فوتبال نشاند. دوستان و بزرگانی که خوب میدانند که دیگر در این فوتبال نقش او تکرار شدنی است، هرچند که خیلیها بخواهند نقش بازی کرده و در این فوتبال، جای پای «خان» آن بگذارند! کاری بسیار سخت و دشوار که اعتقادمان بر آن است که حالا، حالاها نزدیک به آن جایگاه هم نمی توان شد! اما براستی چه زود، دیر شد! چه زود قرار دیدار به قیامت موکول گشت! و چه زود ما عزیزی چون داریوش «خان» مصطفوی را از دست دادیم!
روحش شاد. نامش جاوید، یادش گرامی و جایگاه ابدی اش بهشت