حکایت خواندنی خالق سه شنبه های مقدس در ورزش ( قسمت سی و یکم )

از مرگ نمی ترسم!

بدون هیچ شک و شبهه ای باید بگویم که این دنیا برای ناصر عظیمی عالی بوده و هست و در آن به دنبال هر چیزی که بودم، برایم محقق شده است که بابت آن خدا را سپاسگزارم. چرا که همواره اعتقاد به این واقعیت داشته و دارم که خداوند اصلا چیز بد ندارد و جهنم آن هم با آتشی که از آن برایمان گفته اند فرق دارد. باور کنید خیلی ها همین امروز هم بدلیل عملکرد بدشان دارند در آتشی که برای خود دست و پا کرده اند، می سوزند. بدون آنکه چوبی بسوزد و یا اینکه ذغال گداخته ای در کار باشد و یا اینکه نفتی بخواهد آن آتش را شعله ورتر کند. چرا این حرف ها را می زنم؟ بخاطر اینکه شما باور کنید که اصلا از مرگ نمی ترسم، چرا که مرگ حق همه ماست و برای همگی انسان های روی زمین دیر و زود دارد. پس هم زندگی و هم مرگ هر دو قابل ارزش و پذیرفتنی هستند. برای ماندن، خداوند نیازی به خواهش و تمنا و تقاضای ماندن از سوی بندگانش را ندارد. قبل از اینها شنیده بودم که دو هزار سال قبل از تولد آدم، سرنوشتش را نوشته اند. بنابر این خداوند برای آمدن و یا رفتن، کاری با آدم ها ندارد. همه ذات آدم ها هدیه خداوند است. بنابراین آدمی هرگز نباید به ذات بد خود اعتراض کند! ما همه از خوب و بد، بندگان خداوند هستیم و اگر در این مورد کسی دکانی برای خودش باز کرده است، بستن آن بهتر از باز نگه داشتن آن است. حالا شاید بپرسید که این روحیه من از آنجا نشات می گیرد. بدانید خداوند برای من عزیز است. خدا اهل معامله نیست! اصلا مگر شما جرات معامله کردن با بزرگتر خود را دارید که حالا به این فکر کنید که چگونه می شود با خداوند بر سر ماندن، معامله کرد و من نیز از این قاعده مستثنی نبوده و نیستم. یک روز به اذن خداوند به این جهان آمده ام و یک روز هم با اذن خدا این جهان را با آرامش کامل ترک خواهم کرد. من از مرگ نمی ترسم. اصلا چرا باید بترسم؟ من برای رفتن، به این دنیا آمده بودم. اما این رفتن اختیارش دست من نیست. بلکه دست کسی است که روزی مرا خلق کرده است. پس همانطور که زندگی را پذیرفته ایم باید مرگ را هم پذیرفته و آن را باور کنم. مرگ حق است و باید به آن گردن نهاد. من به مهربانی خداوند ایمان دارم و می دانم که او همواره بنده هایش را دوست دارد و من نیز در زمره همین بندگان خداوند هستم و هر زمان هم که خودش صلاح بداند آمادگی سفر آسمانی اش را دارم. ( ادامه دارد )

https://vvarzesh.ir/?p=8855

دیدگاه خود را بنویسید