
استفاده ابزاری از اساسنامه تا کجا؟
اساسنامه ای که با استناد به یک بند آن، رئیس فدراسیونش را بر می دارند و بعد از برداشتن رئیس، آن بند را مازاد تشخیص داده و از اساسنامه حذف می کنند، قطعأ قابلیت این را دارد که دوستان هر کجا که بنفع شان باشد به آن استناد کنند و هر جا که بنا باشد کسی را از گردونه خارج کنند، این بهانه را بیآورند که این مورد در اساسنامه نیآمده است، درست مثل اتفاقی که برای آقا معلم فوتبال، یعنی مجید جلالی رخ داد! اساسنامه ای که یکسال پیش این اجازه را به فدراسیون می داد که بسراغ مجید جلالی برود اما امروز همان اساسنامه اجازه ادامه فعالیت را از مجید جلالی سلب می کند و این علامت سوال را برای علاقه مندان به فوتبال بوجود می آورد که این اساسنامه مگر چه قابلیتی دارد که با آن می شود خیلی از کارها را در این فوتبال انجام داد؟ اساسنامه ای که امروز بدست ما هم رسید و قرار است ترجمه شود و در موارد مختلف به آن استناد گردد! اصلا مگر می شود اساسنامه ای را نوشت و بعد از استفاده ابزاری از آن با گرفتن یک مجوز از مجمع یک بند آن را بسادگی هر چه تمام تر حذف کرد؟ اگر واقعا اساسنامه فدراسیون فوتبال این قابلیت را دارد که در هر شرایطی بنفع برخی از دوستان از آن استفاده شود و در بقیه موارد هم اصلا انگار نه انگار که وجود دارد با آن برخورد شود، این دیگر نمی تواند نامش اساسنامه ای باشد که برای بالاترین مرجع فوتبال جهان یعنی FIFA ارسال شده است. بنابر این، لازم است که از این پس دوستانی که مانند مجید جلالی دعوت به همکاری با فدراسیون فوتبال می شوند قبل از شروع همکاری حتمأ نسخه اصلی اساسنامه را بدست آورده و آن را خوب مطالعه کنند تا بعدها با مشکلی مانند همان مشکلی که گریبان مجید جلالی را گرفت دچار نشوند!