
توافق بر سر خرید یک پیراهن مردانه
همیشه نزدیک سال نو و عید نوروز که میشد،خوشحالترین ها بچهها بودند، چون می دانستند، که به خرید لباس نو از هر چیزی که فکر می کنند به آنها نزدیکتر است، اما همیشه داستان آن طوری که فکر میکردیم پیش نمیرفت.
یادم است، حدوداً ۱۰ – ۱۲ ساله بودم که برای خرید لباس عید همراه با پدرم به مغازهای در میدان امام حسین رفتیم. من دست روی هر چیزی که می گذاشتم بابا یک گزینه دیگر را پیشنهاد میداد. و در نهایت هم بر روی یک پیراهن مردانه که خیلی هم مردانه بود توافق کردیم. وقتی به خانه آمدیم، هرچی بالا و پایین کردم، به دلم ننشست، اما هر جوری که بود عید را با همان پیراهن گذراندیم، ولی بعد از عید نوروز پیراهن را به بابا بخشیدم و عطای پوشیدنش را به لقایش بخشیدم. البته در آن زمانها خانوادهها همیشه لباس یکی دو سایز بالاتر برای بچهها میگرفتن تا چند سالی تن شان باشد.
در آستانه آمدن بهار و سال نو امیدوارم که حال همه مردم ایران خوب، جیب های آنها پر پول و نعمت عافیت همواره همراه شان باشد