جایگاه بانوان در مدیریت ورزش کشور!

مديريت در نظريه‌ها مفهومی خنثی و غير جنسيتی است و برمبنای اصول مديريت، مفهوم جنسيت نمی‌تواند نقش و معنای مؤثری در نظريه‌های مديريت داشته باشد. اما فراسوی اين واقعيت نظری، حقيقتی وجود دارد که ريشه در انگاره‌ها و باورهای اجتماعی، فرهنگی و تاريخی داردکه مفهوم مديريت را با مفهوم مذکر پيوند عميق و ناگسستنی می‌دهد و اولين تصوری که از مدير به ذهن متبادر می‌کند، مفهوم مرد است. آمارهای موجود بیانگر عدم استفاده از نیروی عظیم زنان در عرصه‌های مدیریتی است و کشور ایران در مقایسه با بسیاری از کشورهای جهان از این نظر در وضع بسیارمساعدی قرار ندارد. به طور کلی تعداد مدیران زن ایران بسیار اندک بوده و مشارکت زنان در سطوح مدیریتی حالتی غیر عادی و بیمارگونه به نظر می رسد. مطالعات نشان داده است که این نابرابری در عرصه ورزش نیز وجود دارد به طوری که ﻧﻔﻮذ  و ﺑﺮﺗﺮي ﻣﺮدان در ﻋﺮﺻﻪ ورزش و تأثیر آن در ﻧﮕﻪداﺷﺘﻦ زﻧﺎن در ﺣﺎﺷﻴﻪ نیز اتفاق افتاده است. البته ﻭﺭﺯﺵ ﺩﺭ ﻃﻮﻝ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻗﻠﻤﺮﻭﻳﯽ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻪ ﺣـﺴﺎﺏ ﺁﻣـﺪﻩ ﻭ  ﺍﺳـﺘﺎﻧﺪﺍﺭﺩﻫﺎ ﻭ ﺍﺭﺯﺵ ﻫـﺎی ﺁﻥ ﻫﻤﮕﯽ ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺷﮑﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺗﺎ ﺳﺎﻝ ۱۸۸۶ ﺯﻧﺎﻥ ﺣﺘﯽﺍﺟﺎﺯﺓ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺍﻟﻤﭙﻴـﮏ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻭ ﻭﻇﻴﻔﺔ ﺍﺻﻠﯽ ﺁﻧﻬﺎ ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎ ﺗﻮﺯﻳﻊ ﻣﺪﺍﻝ ﺩﺭ ﺑﻴﻦ ﺑﺮﻧـﺪﮔﺎﻥ ﺑـﻮﺩ. جالب است بدانید که ﺑﻨﻴـﺎﻥ  ﮔـﺬﺍﺭﺍﻟﻤﭙﻴﮏ ﻣﺪﺭﻥ ﺑﺎﺭﻭﻥ ﺩﯼ ﮐﻮﺑﺮﺗﻦ ﺩﺭ ﺯﻣﻴنه ﺷﺮﮐﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼﺍﻟﻤﭙﻴﮏ ﻣﻌﺘﻘـﺪ ﺑـﻮﺩ ﺯﻧﺎﻥ ﻧﺒﺎﻳﺪ ﺑﺎ ﻋﺮﻕ ﺧﻮﺩ ﺑﺎﺯﯼ‌ﻫاﯼ ﺍﻟﻤﭙﻴﮏ ﺭﺍ ﮐﺜﻴﻒﮐﻨﻨﺪ، ﻭﻟﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﺔ ﻭﯼ ﻭ ﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻧﺶ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺍﻭﻟﻴﻦ ﺩﻭﺭﺓ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼﺍﻟﻤﭙﻴﮏ ﻋﻤﻠﯽ ﺷﺪ. ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 1900 ﺯﻧﺎﻥ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﻣﺨﺎﻟﻔـﺖ ﮐـﻮﺑﺮﺗﻦ ﻭﻫﻮﺍﺩﺍﺭﺍﻧﺶ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺷﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﻫـﺎﯼ ﺍﻟﻤﭙﻴـﮏ ﮐﺮﺩﻧـﺪ. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﻪ ﺑﻌﺪﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﺍﻟﻤﭙﻴﮏ ﺭﺷﺪ ﭼﺸﻤﮕﻴﺮﯼ ﻳﺎﻓﺖ، ﺑﻪ ﻃـﻮﺭﯼ که در سال ۲۰۰۴ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﯼ ﺁﺗﻦ ۴۶ ﺩﺭﺻﺪ از ۱۰۸۶۴ ﺷﺮﮐﺖ ﮐﻨﻨـﺪﻩﺯﻥ ﺑﻮﺩﻧـﺪ. ﺍﺯ ﺳـﺎﻝ ۱۹۹۱ مقرر گردید ﻫـﺮ ﻭﺭﺯﺵ ﺟﺪﻳﺪﯼ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﯼﻫﺎﯼ ﺍﻟﻤﭙﻴﮏ ﻭﺍﺭﺩ ﻣﯽ ﺷوﺩ، ﺑﺎﻳﺪ ﺍﻣﮑﺎﻧﺎﺕ ﺷﺮﮐﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﻓـﺮﺍﻫﻢﺁﻭﺭﺩ. اما ﺩﺭﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﺑﺮﯼ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺩﺭ ﺭﻗﺎ ﺑﺖ‌ﻫﺎ ﺑﻴﻦ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﻪ ﻫﻢ ﻧﺰﺩﻳﮏ ﻣﯽ ﺷـﻮﺩ، ﻭﻟﯽ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﻧﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﻣﺴﺌﻮﻟﻴﺖ ﺭﻫﺒﺮﯼ ﺗﻴـﻢ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﻫﻨـﻮﺯ ﻣﺤـﺪﻭﺩ ﺍﺳـﺖ. البته ﺁﻣﺎﺭها ﻭ ﺍﺭﻗﺎﻡ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ ﺩﻫﺪ ﮐﻪ ﻋﺪﻡﺣﻀﻮﺭ ﺯﻧﺎﻥ در پست‌هایﻣـﺪﻳﺮﻳﺘﯽ ﺩﺭ ﻭﺭﺯﺵ ﻳﮏ ﭘﺪﻳﺪﺓ ﺟﻬﺎﻧﯽ بوده، به طوری که این پدیده ﺣﺘـﯽ ﺩﺭ ﮐـﺸﻮﺭﻫﺎﻳﯽ ﻣﺎﻧﻨـﺪ ﺁﻟﻤـﺎﻥ، ﻧـﺮﻭﮊ ﻭ ﺩﺍﻧﻤﺎﺭﮎ ﮐﻪ ﺳﻄﺢ ﻣﺸﺎﺭﮐﺖ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻭﺭﺯﺵ ﺯﻳﺎﺩ ﺍﺳﺖ، وجود داشته است. لذا در آن زمان ﺑﻪ ﻣﻨﻈﻮﺭ ﺍﻓﺰﺍﻳﺶ ﺗﻌﺪﺍﺩ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﭘﺴﺖ‌ﻫﺎﯼﺭﻫﺒﺮﯼ ﻭ ﻣﺸﺎﻏﻞ ﺍﺟﺮﺍﻳی، ﮐﻤﻴﺘـﺔ ﺑـﻴﻦ ﺍﻟﻤﻠﻠـﯽ ﺍﻟﻤﭙﻴﮏ، اهدافی ﺭﺍ ﺑﻨﺎ ﻧﻬـﺎﺩ که به موجب آن ﺗـﺎ 31 سپتامبر 2005 ﮐﻤﻴﺘـﻪﻫـﺎﯼ ﻣﻠـﯽ ﺍﻟﻤﭙﻴـﮏﻭ ﻓﺪﺭﺍﺳﻴﻮﻥﻫﺎی ﺑﻴﻦﺍﻟﻤﻠﻠﯽ ﻭﺭﺯﺷﯽ ﺑﺎﻳﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﮏ ﻫﺪﻑ، ﺩﺳﺖ ﮐﻢ 20 ﺩﺭﺻﺪ از ﻣﻮﻗﻌﻴـﺖﻫـﺎﯼ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﻴﺮی را ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ ﺩﺭ ﺑﺪﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﺍﺟﺮﺍﻳﯽﻭ ﻗﺎﻧﻮﻧ‌ﮕﺬﺍﺭﯼ به زنان اختصاص دهند. در کشور ایران نیز شواهد نشان می‌دهد که با وجود افزایش کارکنان زن در مدیریت سطوح پایین ورزش کشور، جایگاه‌های مدیریت عالی و اجرایی همچنان مردسالار است. و زنان در شرایط مساوی، برای دست یابی به جایگاه‌های مدیریتی عالی باید به استانداردهای بالاتری نسبت به مردان دست پیدا کنند. به همین دلیل اصطلاح سقف شیشه‌ای (Glass Ceiling) که اولین بار در سال 1986 به منظور تشریح موانع نامرئی برای زنان جهت پیشرفت به طرف مشاغل بالاتر است، در ورزش ایران کاملا مشهود می باشد. در واقع سقف شیشه‌ای شامل موانع ساختگی مبتنی بر تعصبات نگرشی یا سازمانی است که موجب شکست زنان در دست‌یابی به سطوح بالای سلسله مراتب می‌شود. در کشور ایران قبل از انقلاب اسلامي غالب امور ورزشي بانوان چه در پست‌هاي مديريتي و چه در امر مربيگري و داوري به دست مردان اداره مي شد. بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به دليل اهميت مسائل شرعي، ورزش بانوان و محيط‌هاي ورزشي بانوان مجزا گرديد و امر مديريت ورزش بانوان و مربيگري و سرپرستي آن به حوزه بانوان داده شد. اين وضعيت در بدو امر بحران پيچيده‌اي را به وجود آورد. اين بحران ناشي از كم تجربه بودن زنان در امر مديريت، نداشتن سوابق مديريتي و همچنين كمبود امكانات، تسهيلات و از همه مهم‌تر نيروي انساني متخصص به عنوان مربي بود. در طول سال‌هاي گذشته نيز تشكيلات ورزش بانوان كشور با تحولات بسياري رو در رو بوده است. ورزش بانوان ابتدا تحت عنوان «كميته ورزش خواهران» سپس «مديريت ورزش بانوان» بعد از آن به «اداره كل ورزش بانوان» و سپس «معاونت ورزش بانوان»، «مركز توسعه ورزش زنان»، «دفتر توسعه ورزش بانوان» و نهایتاً در سال 1392 به «معاونت توسعه ورزش بانوان» تغيير يافت. با وجود این تغییرات ساختاری و سازمانی،تحقیقات و آمارهای موجود حضور کم‌رنگ زنان ایرانی را در پست‌های مدیریتی سازمان‌های ورزشی تأیید می نماید.لذا به نظر می رسد در پیشرفت زنان به جایگاه‌های مدیریتی در وزارت ورزش و جوانان و سازمان‌های زیر مجموعه آن‌ بویژه فدراسیون های ورزشی و ادارات ورزش و جوانان موانع و محدودیت‌هایی وجود دارد بطوری که:
– از ميان 45 فدراسيون فعال در بخش ورزش زنان، بانوان تنها موفق به تصدي 2 پست رياست شده‌اند.
– از میان 29 پست مدیر کل ستادی وزارت ورزش و جوانان، بانوان تنها 4 سهم داشته‌اند.
– از میان 31 پست مدیر کل ورزش و جوانان استان‌ها، بانوان تنها یک سهم داشته‌اند.
– از میان 434 رئیس اداره ورزش و جوانان شهرستان‌ها، بانوان، تنها 3 پست را دراختیار داشته‌اند.
– از ميان 1451هيأت ورزشي فعال استاني، بانوان تنها به 41 پست رياست رسیده‌اند (آمارها مربوط به سال 98 است).
اگرچه این آمار را اینجانب در سال 1398 احصاء کرده ام اما با توجه به شواهد موجود، شرایط کنونی و آمارهای وضعیت فعلی در سال 1402 از اینهم بدتر و نگران کننده تر شده است. با توجه به ضرورت استفاده از تجربه و شايستگی‌های زنان و اين‌که زنان نيز بايد از فرصت‌های عادلانه برای تأثيرگذاری بر تصميمات مهم ورزشی برخوردار باشند، این موضوع در کشور جمهوری اسلامی ایران اهمیت بیشتری دارد. زیرا اوامر و نواهي دين، حدود و ضوابطي براي ورزش زنان تعيين کرده است به طوری ‌که زنان مسلمان ایرانی نیازمند به محیط و امکاناتی مستقل و اختصاصی برای انجام فعالیت‌های تربیت بدنی و ورزش می‌باشند. از این رو لازم است نه تنها از نقشی برابر با مردان، بلکه از تأثیرگذاری بیشتری در تصمیم‌گیری و تصمیم سازی‌‌ها برخوردار شوند. بر این اساس و با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی حساس فعلی کشور، جامعه ورزش بانوان ایران انتظار دارند حداقل در رشته‌های ورزشی که در آنها افتخارات بانوان ورزشی قابل توجه است و یا ماهیت آن رشته های ورزشی برای سلامتی بانوان بسیار اهمیت دارد و یا در فدراسیون ها و هیات های ورزشی که بیشتر مخاطبین آنها را بانوان تشکیل می دهند مانند آمادگی جسمانی، ورزشهای همگانی، اسکیت،ژیمناستیک، تیراندازی، ورزش بیماران خاص، ورزش روستایی، ورزشهای دانشگاهی و دانش آموزی و… شرایط برای استفاده از مدیران متعهد، متخصص و باتجربه بانو فراهم شود.

 

https://vvarzesh.ir/?p=6786

دیدگاه خود را بنویسید