فرصتی از دسترفته برای اخلاق و حرفه ایگرایی
میخواهم چند خطی را از دلِ یک هوادار و دلسوخته فوتبال ایران با شما در میان بگذارم؛ حرفهایی درباره آنچه این روزها در مورد وحید هاشمیان و پرسپولیس میگذرد.
هاشمیان همیشه نماد اخلاق و تعهد در فوتبال ایران بوده است؛ انسانی شریف، از خانوادهای معزز و شهید داده، که هرگز خود را وامدار این سابقه نمیدانست و مسیرش را با تلاش شخصی طی کرد. همه او را به عنوان فوتبالیستی حرفهای، بااخلاق و با درک عمیق از فوتبال ایران میشناختند. اما نمیدانم دقیقاً چه شد که تصمیم گرفت هدایت پرسپولیس را بپذیرد. احتمالاً مشاورانی داشت و با بررسی شرایط به جمعبندی رسید، چون او فوتبال ایران و ساختار باشگاهیاش را بهخوبی میشناخت. با این حال، از همان روزهای اول حضورش در پرسپولیس، به نظر میرسید که بعضیها از این انتخاب خوشحال نبودند. عدهای که از قبل برنامه و منافع خود را چیده بودند، سایه به سایه او حرکت کردند، تا فرصت کار و آرامش را از او بگیرند. آنها شاید از نظر فنی در جایگاه درستی نبودند، اما از نظر مالی و ارتباطی قدرت داشتند و در تصمیمات باشگاه تأثیرگذار بودند. فضای مدیریتیِ غیرورزشی و غیر حرفهای حاکم بر باشگاه هم متأسفانه این سناریو را کاملتر کرد. اما نکته اصلی این است که ما باید به هاشمیان نگاهی متفاوت میداشتیم و از او حمایت میکردیم. فرصتی نادر در اختیار فوتبال ما بود؛ انسانی بااخلاق، بافکر و با پیشینهای قابلاحترام. اما بهجای آنکه این فرصت را قدر بدانیم، چنان رفتار شد که گویی آمدهایم تا این طرز فکرِ مبتنی بر اخلاق و تعهد را نابود کنیم و حالا میبینیم که دوستان خیلی زود و با عجله به سراغ مربی خارجی رفتند. سوال مهم اینجاست که آیا این تصمیم واقعاً از سر ضرورت یا از پیش برنامهریزی شده بود؟ اصل ماجرا نشان می دهد که هماهنگیها مدتها قبل انجام شده بود و سرمربی جدید، از مدتی پیش در سایه تیم حضور داشت. ما در این میان به اخلاق حرفهای، به رفتار حرفهای، به مرام و معرفت، بد کردیم. این واژهها کمکم دارند معنای خود را از دست میدهند، مگر آنکه دوباره در عمل به آنها برگردیم.
وحید هاشمیان سزاوار این بیمهری نبود. او باید نماد بازگشت اخلاق و تخصص در فوتبال ما میشد، نه قربانی فضای ناسالم تصمیمگیریها.