
“مصطفوي” سرطان را دريبل زد!
داریوش مصطفوی، همان داریوش مصطفوی است که میشناختیم. با صلابت، با انگیزه، خوش برخورد، امیدوار و یک میزبان شایسته و خوب. فردی که علیرغم بیماری سرطان و دورههای شیمی درمانی متعدد، هنوز همان شخصیت بزرگی است که ورزش و فوتبال ایران، همیشه به وجودش افتخار کرده و میکند.
داریوش خان به گونهای از سرطان حرف میزند که انگار از یک سرماخوردگی جزئی سخن میراند. او چنان از سپری کردن دورههای شیمی درمانی اش میگوید، که انگار برای یک تزریق ساده راهی یک مركز تزریقاتی مي شده است. می گفت هنوز نمیدانم سرطان دارم، یا سرطان ندارم! هنوز نمیدانم شیمی درمانیهایی که انجام داده ام درست بوده است یا نه!
مصطفوی میگوید همه چیز از یک درد معمولی در ناحیه دو کشاله رانم پیش آمد. مشکلی که ابتدا آن را جدی نگرفتم، اما وقتی به فکر درمانش افتادم، پزشکان اعلام کردند که باید بلافاصله بستری شده و درمان خودم را آغاز كنم. وقتی پزشکان مدعی شدند، که سرطان لوزالمعده دارم، اصلاً جا نخوردم و مثل همیشه که با همه چیز منطقی برخورد کرده و میکنم با آن هم منطقی برخورد کرده و در درمان این بیماری همه تلاشم را به کار گرفتم و الان هم که در کنار شما نشستهام، نمیدانم که سرطان دارم یا سرطان ندارم!
داریوش خان این واژه را به دفعات میگوید و اعتقاد دارد که کاهش وزنش نیز به خاطر مراحل شیمی درمانی بوده که انجام داده است. هنوز مثل گذشته چنان حرف میزند، كه مخاطبانش راتحت تاثیر قرار میدهد. چنين به نظر میرسید که داریوش خان مانند دوران بازیگرش، این بار به جای بازیکن تیم مقابل سرطان را دریبل زده است و مانند دوران مدیریتش که همه امور در کنترلش بود، حالا هم به نظر میرسید که به درستی بیماری سرطانی را که نمیداند دارد یا ندارد را در کنترل خودش دارد! با صلابت حرف میزند. به هر سوالي به درستی پاسخ میدهد. خاطرات افراد دور و برش را به درستی به یاد دارد، و آن خاطرات را در مواجهه با آنها بیان می كند. هنوز اطلاعات فوتبالیاش بکر و دست نخورده و شنیدنی است. با چنان حرارتی از فوتبال حرف میزند که مخاطب با شنیدنش به وجد میآید و دلش میخواهد كه بیشتر بشنود. داریوش خان در جمع میهمانانش، مدعي شد كه یکی از بهترین راههای درمان هر بیماری به اصطلاح صعب العلاجی، گفتار درمانی است، کاری که با حضور شما در حال حاضر دارد انجام میشود. و …
اما نکته مهم در این دیدار، به دقایق قبل از حضور در منزل داریوش خان برمي گردد و حرفهای نگهبانی که ۱۵ سال است از زمان حضورش در آن مجتمع میگذرد. نگهبانی که چنان از داریوش مصطفوي حرف میزند که گویی، یکی از نزدیکترین اعضای خانوادهاش درگیر چنین بیماری خطرناکی شده است. او با حرارت بسيار از مرام و معرفت داریوش خان می گوید. از از مردمداری او حرف میزند. از خاکی بودن و توجه بالاي او به قشر ضعیف جامعه می گوید و مدام هم از خداوند بزرگ برای تمامی بیماران از جمله داریوش خان دعا میکند و بعد هم چشمان خیسش میزان ارادتمندی او به “خان” فوتبال ایران را ثابت میکند و …