
معلمان تاثیرگزار
من در مدرسه خیام بطور جدی دوومیدانی کار می کردم. در آن مدرسه دو معلم ورزش بنام های آقایان خیرالعموم و حبیب پورلمیر داشتیم. معلمانی که به من کمک کردند تا بعدها که از دبستان به دبیرستان رفتم، مانند آنها شریف، باگذشت و در یک کلام انسان باشم و بدانم که کار من همواره مورد قضاوت دیگر بندگان خدا قرار می گیرد و همین احساس مسئولیت هم بود که کار مرا سخت تر می کرد. می خواهم اندکی فضای گفت و گو را عوض کنم. در آن زمان ها دوستی داشتم که مدعی بود که پشه او را نمی زند! من در آن روزها خیلی تلاش می کردم که ادعای او را بپذیرم، اما نشد که نشد و همین باعث ایجاد حس کنجکاوی در من گردید، بسراغ یکی از بچه ها که او را بیشتر از من می شناخت و ارتباط بیشتری هم با او داشت رفته و موضوع را با او در میان گذاشتم. وقتی حرف هایم تمام شد، دوستم در حالیکه می خندید گفت: او راست می گوید! پشه او را نمی زند، چرا که قرار است، او ما را بزند! در آن زمان ها و در دورانی مسئول ورزش دبیرستان دارالفنون بودم. دبیرستانی که معلمین ورزش مجربی چون داود نصیری، مصطفی گرایلی، مرتضی مسعود نیا و مهدی نیک خو داشت. معلمینی که الحق والانصاف عاشق کارشان و عاشق کار کردن صادقانه با بچه ها بوده و به بهترین شکل ممکن هم این کار را انجام می دادند. معلمینی که من، می دیدم، که بواسطه علاقه ای که به کارشان دارند، از درون می سوزند، و هرگز هم به حق خودشان در ورزش این کشور نرسیدند. اما برگردیم به موضوع خودمان، یعنی اهمیت ورزش و ورزشکار! ما باید بدانیم که کلمه ورزشکار معنای بسیاری با خود دارد. برای مثال یک ورزشکار باید جوانمرد، دست گیر، صادق، راستگو و … باشد! صفاتی که در وجود انسانها ذاتی است و اکتسابی هم نیست! البته بد نیست در پایان به این مورد مهم هم اشاره ای داشته باشم و آن مورد مهم این است که در تیم فوتبالی که داشتیم، قرارمان این بود که وقتی هر کدام از بچه ها گل می زند، بچه های دیگرسرش نریزند تا او را ببوسند، بلکه کسی که گل زده باید بسراغ بچه های تیم می رفت و آنها را می بوسید تا با این کار خستگی را از تن آنها بدر کرده باشد! ( ادامه دارد )