خاطره بازي با بزرگان فوتبال ايران ( ٨ عزيز اسپندار )

يكي از سه تفنگدار فوتبال گيلان

نام: عزیز
نام خانوادگی: اسپندار
متولد: ۱۳۲۷/1/5
شغل: باز نشسته نیروی دریایی
متاهل: دارای دو فرزند
شغل فعلی: مدیر آکادمی فوتبال اسپندار
بهترین گل زن جام تخت جمشید:
سالهاي ٥٢ و ٥٣ بهترین گل زن ایران با ۱۱ گل زده
سالهاي ٥٥ و ٥٦ با زدن ۱۶ گل بهترین گل زن ایران

در سال ۱۳۴۲ که تنها ۱۵ سال سن داشتم، فوتبال را بصورت جدی در سرباز خانه قدیم واقع در غازیان شروع کردم. در سال ۱۳۴۴ به تیم کلنی دعوت شدم. در سال ۱۳۴۶ به مقام سوم ایران و در سال ۱۳۴۷ به مقام اول مسابقات منطقه ای ایران
رسيدم. عضو تیم دبیرستان دريابیگی غازان بود که چشمان تیزبین دبیر ورزش ما يعني بهمن صالح نیا مرا ديد.
او که پيش از اين در تیم محلی عقاب در کنار بزرگانی چون نصرت ایراندوست، منوچهر درجزی، احمد اسپندار، نادر عزت اللهی، علی صیاد، مرحوم حمید مرجان‌ها، اسماعیل
پیلتن و … بازی می کردند.
اسپندار یعنی چه؟ هرکس در این مورد چیزی می گوید. من فکر می کنم، بمعناي شمع باشد!
پس چرا چراغ خاموش هستيد؟ کار مربیگری سلیقه ای است در منطقه ما مربی زیاد است، اما ترجیح می‌دهم فعلا سکوت کنم! اما اين را هم بگويم كه در حال حاضر در مدرسه فوتبال پسرم مشوق و راهنمایی او هستم. او بسیار باهوش است و آینده درخشانی دارد.
چند خواهر و برادر هستید؟ ۴ خواهر و شش برادر
چند فرزند دارید؟ دو فرزند یک دختر و یک پسر بنام های سام و سونیا
فاصله ملوان دوران شما، با ملوان امروزی چیست؟ در زمان ما عشق به فوتبال حرف اول بود. اما امروز پول همه چیز است. بازیکنان امروزی قرار دادهای سنگین می بندند اما از تعصب به تیم خبری نیست!
حشمت مهاجرانی: آرزو داشتم مرا به شاگردی قبول کند اما واقعا سعادت نداشتم. چون او را تمام وجود دوست دارم. بهانه نمي گيرم، اما اگر من در تهران بودم، سرنوشت من در فوتبال به گونه دیگری رقم مي خورد.
کوچ بازیکنان شمالی: این بر می گردد به مسائل زندگی بازیکن. عمر ورزشی یک بازیکن بسیار کم است و او بايد در همان زمان كم آینده خود را تامین کنند. در گذشته فوتبالیست ها با تمام وجود بازی می کردند و اصلی ترین دلیل کوچ بازیکنان تفکر اقتصادی آنها بود. تا از این طریق شرایط بهتری داشته باشند.
اولین بازی در امجدیه: در سال ۱۳۵۲ بازی با بانگ ملی که آن بازي را سه بر یک بردیم.
بهترین عنوان ورزشی: سال ۱۳۵۵ در ورزشگاه امجدیه قهرمان جام حذفی ایران شدیم.در يكي ديگر از بازيها تیم ملوان ۴ بر یک تراکتور سازي تبریز را برد و من در آن بازي سه گل زدم. كه یکی از آن گل ها از فاصله ۴۵ متری بود. و در موقع برگشت ما به انزلي استقبال بی نظیری از ما شد. باور كنيد از امامزاده هاشم تا انزلی
چراغ های ماشین ها روشن و جاده یک طرفه شده بود! یک هفته مردم جشن گرفتند من هم با دیدن عکس های خودم در آسمان پرواز می کردم.
جام جهانی: متاسفانه آن را در ویترین افتخارات خودم ندارم.
تعویض مدیریت: این کار اصلا به صلاح باشگاه‌ها نیست! مدیری که به سر کار می آید زمان می‌خواهد تا به کارش وارد شود. اما متاسفانه بعد مدت کوتاهی او را عوض می کنند و
این کار یکی از دلایل افت فوتبال است!
مربیگری تیم های ملی: بله بنده با تیم ملی جوانان ایران در کتار نناد اسکوچیچ درس های زیادی یاد گرفته و به کشور آلمان سفر کردم، ضمن اينكه در ارتش با حسن حبیبی هم کار کرده و به کشورهای قطر، چین، فرانسه و بلژیک هم سفر کردم. و مدتی هم با مجید جلالی در تیم ملی جوانان ایران همكار بودم.
نام دبستان: دبستان سنایی
دوره متوسطه: دبیرستان معروف دریا بیگی که بهمن صالح نیا مربي ورزش آن مدرسه کاشف من بود.
چرا همه تا به شما می‌رسند، اسم سه تفنگدار را می برند: اين سه تفنگدار يعني مرحوم علی نیاکانی، غفور جهانی و بنده. بازيكناني كه هر كجا كه بوديم، با تمام وجود بازی می کردیم.
در جام جهانی آرژانتین وقتی غفور جهاني بازی می‌کرد، احساس می کردم
من دارم بازی می‌کنم. واقعا دوران خوبی بود.

https://vvarzesh.ir/?p=10080

دیدگاه خود را بنویسید