کجای کارمان ايراد دارد ؟!

خبر خودداری برخی از دعوت شدگان به اردوی تیم ملی والیبال و کاهش اشتیاق و انگیزه همراهی تیم ملی در لیگ ملت ها ، موضوع کم کوچکی نیست که به سادگی از کنار آن رد شد. بلكه اتفاق مهم و قابل تعمقی است که باید حتما ریشه یابی شده و در صدد عیب یابی و برطرف کردن آن بود، تا به دیگر جوانان و آنهایی که هنوز گوش و ذهنشان به این بهانه ها مانوس نیست، سرایت نکند ! شاید بعضی ها، بختی برای خود در رقابت با جوان ها قائل نبوده و به دلایل شخصی و با بالا رفتن سن و سال، دیگر حوصله اردوها و سفرهای سنگین را ندارند که به بهانه مصدومیت از زیر بار وظیفه ملی و میهنی شانه خالی کردند ، اما از این جمع برخی ها هم، با وجود داشتن شرایط لازم  امتناع کرده اند که داستانشان متفاوت است و باید حتما با این افراد طبق قانون برخورد کرد و بی تفاوت نبود !  اما نکته مهم ماجرا اینکه کجای کار ما ، ( باشگاهها ، مربیان ، فدراسیون و رسانه ها ) ايراد داشته که دچار چنین مشکل فرهنگی به این بزرگی شده ایم که بازیکنان بخود اجازه می دهند، تا راحت به پیراهن تیم ملی کشورشان پشت کنند ! همواره با خودشیفتگی خاص از برتری فرهنگی و تمدنی خود در مقایسه با فرهنگ غربی یاد می کنیم و این در حالی است که در همان فرهنگ غرب، اسطوره های بزرگ دنیای ورزش و بطور خاص فوتبال برای ارضای غرور و شادمانی مردمشان، مثل رونالدو، مسی که جزو سرآمدان روزگار هستند، سرشان را بقول معروف جلوی توپ می گذارند و ورزشکاران ما که یک دهم آنان هم نیستند، برای همراهی تیم ملی کشورشان ادا و اطوار در می آورند! براستی باید مشکل را در خودمان و در ورزش مان و لابلای کتاب ها و عدم توجه در بخش فرهنگی جستجو کنیم که در کنار آموزش مهارتی و ستاره سازی، هرگز به مباحث این چنینی ورود نکردیم و این رفتارها و کج خلقی ها و عدم درک ” عرق ملی “، از تبعات همین بی توجهی هاست. حداقل در والیبال یادمان نرفته و هرگز نخواهد رفت که چگونه در نخستین تجربه المپیکی والیبال ایران، برخی از ملی پوشان به بهانه های واهی از رژه رفتن در مهم ترین رویداد ورزشی، استنکاف ورزیدند و ککشان هم نگزید!

 

https://vvarzesh.ir/?p=4584

دیدگاه خود را بنویسید