
مدیرعامل یا سرمربی فولاد خوزستان!
فولاد در خانه به ملوان باخت و در آن بازی یک دیدار بی هدف را از خود ارائه نمود. درحالیکه سرمربی این تیم، چهره شناخته شده و با رزومه ای است که گویا نقش خود را بعنوان یک سرمربی فراموش کرده است و بعضأ در اموری دخالت می کند، که در حدود اختیارات مدیرعامل است! گویا او فراموش کرده است که در آخر کار و به هنگام ارائه ترازنامه مالی، این شخص مدیرعامل است که باید پای آن را امضا کند و نه سرمربی. چنین بنظر می رسد که پس از آقایان رسول پناه و نصیر زاده این بار نوبت اختلاف او با محمدی است! بطور نمونه، شنیده شده است که آقای محمدی قصد داشت، محسن خلیلی را بعنوان مدیر آن تیم معرفی کند، که بعللی این کار انجام نشد! که یحیی نیز مخالف انجام این کار بود. هر چند که مباحثی مانند بومی و غیر بومی بودن افراد مطرح شده که در ورزش امروز جهان، خصوصا فوتبال که ورزشی رقابتی است، طرح این گونه مسائل برای بقا نا کارآمد است. نگاهی به ترکیب، دو تیم پرسپولیس و استقلال بیانگر این واقعیت است که چند تن ازبازیکنان دو تیم تهرانی هستند! مگر در تراکتورسازی همه بازیکنان آذری زبان هستند و … در همین فولاد، مگر پریرا، کولی بالی، اسدبیگی و صادقی و … بومی هستند. متاسفانه همین توهمات کودکانه، مانع بزرگی برای اداره تیم ها می شود و بحث بومی گرایی در فرهنگ حرفه ای را به بایگانی تاریخ سپرده شده است. با این حال گویا آنچه درفولاد دارد اتفاق نی افتد، ظاهرا زیاده خواهی یحیی است. چرا که به نسبت تیم های همطراز در زمره شش تیم بالای ۵۰۰ میلیارد تومان هزینه کرد، به شمار میرود و این وظیفه مدیرعامل است که براساس واقعیات هزینه کند، و نه بر اساس توقعات سرمربی! و البته اهل فن هم بخوبی با بازی خوانی سرمربیان برای گرفتن امتیاز وتحت فشار قرار دادن مدیر عامل باشگاه و هیات مدیره آشنا هستند. خصوصا آنکه چنانچه اعضای هیات مدیره هم با یکدیگر زاویه داشته باشند، آنگاه چنین شرایطی برای سرمربی نورعلی نور است و …