برای ناصر خان عظیمی، « او » که تا آخرین دم حیات

« کاپیتان » همه « خوبی ها » بود

خیلی خوب است که « آدم » ها، پای کار خودشان بایستند. تازه اگر، آن « کار »، کار خوبی هم باشد. بیش از چهل سال پیش، یک « مرد » عاشق ورزش و شیفته معلمی، با قلبی پر از مهربانی، بزرگی و بزرگواری، پایه گذار نشست جمعی از نام آوران ورزش این مملکت شد، آنهم بدون وابستگی به هیچ اداره و ارگان و تشکیلات ورزشی و غیر ورزشی.

فقط خودش
این حس قشنگ که بزرگان و قهرمانان شاخص ملی، آسیایی، جهانی و المپیکی هر رشته ای را، بیش از چهل سال، در اولین سه شنبه های هر ماه، دور هم جمع شان کنید، از آنها نام ببرید، از آنها تقدیر کنید، جشن تولد برایشان بگیرید و گرد افسردگی و غبار گمنامی را از آنها دور کنیید. اینها همه، اگر عین ثواب نیست، پس چیست؟
… و اینها همه، بدون وابستگی به « این » و « آن »، بدون ریا، بدون غرور و بدون … .فارغ از همه تقسیم بندی های رایج در این جهان هستی، در حقیقت و در یک معنا، فقط یک تقسیم بندی هست که « آدم » ها را از همدیگر تفکیک می کند و می شود، « آن » ها را از همدیگر تمیز داد. نه رنگ پوست انسانها ( اعم از سیاه و سفید و زرد و سرخ و … ) نه نژاد شان، نه زبان شان، نه مرزهای بی نهایت اشتباه گذارده شده بین اقوام و ملت ها، نه دین و مذهب و نه هیچ‌یک از موارد مشابه، نمی توانند، بهترین محک تقسیم بین « آدم » ها باشند، مگر یک « مهم » که همه عالم مجبور به تبعیت از آن است و « آن » تقسیم بندی « انسان » ها با ملاک « خوب » بودن و یا « بد » بودن است. … و شگفتا، چقدر شبیه هم هستند « آدم »، خوب های همه افراد بشر از هر نژاد و رنگ و دین و مذهب و … . نکته بسیار مهم ، تعریف « خوبی » و « خوب » بودن است و بدون شک، با تعیین ویژگی ها و شاخصه های « خوبی » ، هر آنکس که از « آن » ویژگی ها، تهی باشد ، قطعاً در صف آدم « بد » های روزگار خود قرار می گیرد.
« ناصر » خان « مهربان » بود، « قدر شناس » بود، نماد « تواضع » و « فروتنی » بود، از خودش ، هیچی نمی گفت، در عوض مثل « شیر » برای نسلی خدمت می کرد و از نسلی سخن می گفت و دفاع می کرد، که هر کدام شان ، « نام آور » و « رستم » زمانه خود بودند.
آقای « عظیمی » صراحت لهجه داشت، با کسی « تعارف » نداشت، ایشان، نماد « نظم » و « پشتکار » و « غیرت » بود.
« ناصر » خان ، « بزرگی » خودش را نمی دید و در عین « سالار » بودن، متواضعانه از دیگران نام می برد، از دیگران قدردانی می کرد و از دلاوری های آنها می گفت و مردانه « ستایش » شان می کرد. از « مرام » و « معرفت » ناصر خان همان بس، که تا آخرین لحظه « حیات » ، غم بزرگمردان پیشکسوت روزگار خود را می خورد. « او » تا آخرین دم زندگی اش، غصه دار مشاهیر و چهره های ماندگار ورزش ایران زمین بود. قرار بود همین سه شنبه، چهارم دی ماه سال یکهزار و چهار صد و سه، بزرگترها، برایش جشن تولد هشتاد و هشت سالگی اش را بگیرند، اما، اینچنین نشد و بزرگمرد زمانه ما، روز دوشنبه سوم دی ماه سال یکهزار و چهار صد و سه، دارفانی را وداع گفت. یقیناً ، شما بزرگواران نیز، تصدیق می فرمایید که « ناصر » خان « عظیمی » از « آدم »، خوب های زمانه ما بود. روحش شاد .

https://vvarzesh.ir/?p=9170

دیدگاه خود را بنویسید