
زماني براي خداحافظي
در همین اوقات با تیم ملی در بازی های آسیایی ۷۰ تایلند به مقام قهرمانی رسیدیم. مربیگری تیم ما را در آن سال مرحوم استاد پرویز دهداری بر عهده داشت که زحمت و مشقت زیادی هم برای تیم متحمل شد. تیم ملی ما طی این سال ها قطب اول قاره آسیا بشمار میرفت، که هیچ کشوری هم جلودارش نبود.
مسابقات جام جهانی کوچک
مسابقات جام جهانی کوچک را در پیش داشتیم. قرار بود تیم های صاحب نامی در آن شرکت نمایند تیم ما در گروهی با تیم های شیلی، اکوادور، ایرلند و پرتغال هم گروه شد تساوی با تیم های سرشناسی چون شیلی، اکوادور، توجه همگان را بر انگیخت، تیم ایرلند را یک بر صفر برده بودیم که با قضاوت نادرست داور نتیجه را دو بر یک واگذار کردیم، پرتغال که اعجوبه های مانند اوزوه بیو، و نه نه را در اختیار داشت در برابر ما سه بر صفر پیروز شد، اما نمایش بچه های ما در آن بازی فوق العاده بود. در آن رابت ها پرتغال به فینال رسید و پس از باخت به برزیل به مقام نایب قهرمانی دست یافت.
آخرین بازی ملی
پس از سالها فعالیت و تلاش در لباس مقدس تیم ملی سر انجام روز جدایی فرا رسید و من برای وداع با پیراهن تیم ملی و سپردن آن به یک جوان دیگر آماده می شدم، آدمی با واقعیت زنده است و ورزشکار زمان و گرد پیری را بخوبی حس میکند. طبعا من هم از این قاعده مستثنی نبودم، و فارغ البال، از این واقعیت انکار ناپذیر استقبال می کردم، بنابر این پس از بازی خداحافظی با تیمملی چکسلواکی زمین مقدس بازی و پیراهن پرافتخار تیم ملی را بوسیدم، و کفش هایم را آویختم، و خود را مهیای خدمت به بازیکنان جوان در لباس مربیگری کردم. پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی مدتی در کارم وقفه ایجاد کردم اما از سال ۱۳۶۱ رسما به تیم محبوب پاس پیوستم و مربیگری این تیم نظامی را پذیرفتم، با تیم پاس درمسابقات زیر گروه که نزدیک به ۱۵۰ تیم در آن حضور داشتند قهرمان شدیم و به همراه دریانوردان به دسته اول صعود کردیم بعد از آن با تیم پاس در مقام مربیگری به مقام قهرمانی باشگاهها و رقابت های جام حذفی دست یافته و با تیم منتخب الف تهران در رقابت های قدس قهرمان کشور شدیم، ضمن این که نزدیک به ده سال هم مربیگری تیم فوتبال نیروهای مسلح را بر عهده داشتم، در سال ۱۳۶۵ به عنوان دستیار مربی تیم ملی ایران دعوت بکار شدم و افتخار فعالیت در کنار استاد پرویز دهداری مجددا نصیب من شد، سه سال بعد از آن هم سر مربی تیم ملی ایران شدم، مسابقات مقدماتی جام جهانی در پیش بود و ایران با تیم های چین، بنگلادش و تایلند هم گروه بود. تیمی جوان، سرپنجه و سر حال را تدارک دیده بودیم، اما در آستانه سفر به پکن ودرست دو روز قبل از پرواز ۵ بازیکن اصلی به دلایلی محروم شدند، تیم ما که دچار ضربه روحی سنگینی شده بود در پکن و در اثر دو اشتباه فردی بازی را دو بر صفر به چین واگذار کردیم. در بازی برگشت تیم جوان ما در یک بازی دیدنی و غیر منتظره ۳ بر صفر پیش بود، که باز بدلیل فقدان روحیه لازم و بازتاب اقدامات قبلی به ناگاه چهره عوض کرد و با اشتباه دروازه بان خودی دو گل پیاپی از چین پذیرا شد! اگر چه تیم ما این دیدار را ۳ بر دو برد اما در مرحله گل شماری اسیر چینی ها شد، واز صعود باز ماند به جرات می توان گفت که در هیچ دوره ای تیمی به این آمادگی، قدر و نیرومند نداشتیم تیمی که در نهایت شایستگی از رسیدن به مرحله نهایی محروم شد. شاید تا مدت ها افکار من از این مسائل پریشان بود و آب خوشی از گلویم پایین نمی رفت. بعدها هم به دعوت امیر عابدینی رئیس فدراسیون وقت همکاری کوتاهی با آقای استانکو داشتم و پس از دوماه کار با ایشان بدلیل بروز مسائلی از پست مربیگری تیم ملی کناره گیری کردم و از آن به بعد دیگر با هیچ تیمی کار نکردم! ( ادامه دارد )