چرا جای والیبال با فوتبال عوض شده است؟

انگار والیبالی هابیشتر به مردم نزدیک تر هستند؟

این موضوع را از دو منظر می توان بررسی کرد؛ اول اینکه سطح موفقیت والیبال جهانی است و این موفقیت ها غرور ملی ایجاد می‌کند، والیبال در چرخه‌ای با تیم های برتر جهان رقابت می کند و بین هشت تیم برتر دنیاست و همین مساله افتخار و حس شادی و غرور به مردم می دهد. برخلاف ورزش فوتبال یا ورزش‌هایی که موفقیت های مقطعی و اتفاقی دارند و با حرکت های سینوسی یا به زبان عامیانه دل مردم را پر و خالی می کند، نشان از بی برنامگی و ناپایداری در برنامه راهبردی و برنامه های عملیاتی هست. جنبه دوم؛ جنبه اجتماعی، اقتصادی است.

از جنبه دوم پرواضح است که وقتی یک ورزشکار سطح زندگی، درآمدش و سبک زندگی‌اش فاصله و تفاوت زیادی با مردم دارد، این فاصله در ارتباط فیزیکی و احساسی و عاطفی نیز نمایانگر می شود، این در حالی است که قبلا فوتبالیست‌ها در جنوب شهر، مناطق کم برخوردار و شهرهای مختلف بین مردم زندگی می کردند، شرایط زندگی شبیه عامه مردم داشتند. خانه، ماشین و زندگی او مثل دیگران بود و اگر تفاوتی هم داشت، قابل پذیرش بود. در این رویکرد اجتماعی، ورزشکار، مربی و سایر اعضای یک تیم هم درآمدی
مثل بقیه مردم داشتند و با ارتباط نزدیک‌تر، اوضاع و احوال مردم را بهتر درک می کردند. امروزه اغلب هواداران دو آتشه فوتبال در ورزشگاه‌ها از نظر اقتصادی سطح بالایی ندارند و به همین دلیل فوتبالیستی که به عنوان مثال 70 تا 100 میلیارد دستمزد سالیانه می‌گیرد، با خانه اعیانی و ماشین لوکس، دیگر شبیه مردم نیستند، و در ارتباط آنها با مردم فاصله می‌افتد. در واقع نه فوتبالیستها خودشان را از مردم می‌دانند و نه مردم آنها را از خودشان. این یک شکاف ایجاد می‌ کند و ممکن است بر محبوبیت ورزشکاران هم اثر بگذارد. حتی در سال گذشته اتفاقی
افتاد که در ورزشگاه‌ها نه تنها بازیکنان را تشویق نمی‌کردند که حتی رفتارهای خاص علیه آنها نشان دادند. این رفتارها تماشاگران در استادیوم و تقابل به خاطر گل نزدن یا پنالتی از دست دادن نیست، بلکه ریشه در اتفاقات قبلی دارد که در زمان شکست و عدم موفقیت نمود پیدا می‌کند. در واقع تماشاگر منتظر بهانه‌ای است که کنش اعتراضی خود را نشان دهد.
والیبال در انتخاب مربی خارجی مثل ولاسکو، موفق تر از فوتبال بود. در حالی که ولاسکو و کی‌روش همزمان با هم به ایران آمدند، اما کی روش، برخلاف ولاسکو تاثیر زیادی روی فوتبال ایران نگذاشت. مربیان خیلی تاثیرگذار هستند. کارلوس کی‌روش هم مربی بزرگ و صاحب سبکی بود اما تفاوت اساسی به نگاه کی‌روش به ایران، فوتبال ایران و اجتماع، با نگاه ولاسکو فرق داشت. نحوه آمدن غیر شفاف و سوال برانکیز، مبلغ غیرشفاف و محرمانه قرارداد، نحوه تعاملش با فدراسیون، بی اعتنایی به مربیان و پیشکسوتان محبوب فوتبال کشورمان و بعضا نگاه از بالا به پایین بود به جامعه فوتبال و مسولان که اساسا مورد پسند جامعه ورزش نبود. در حالی که ولاسکو در ورزش ایران، فرهنگ و مردم ایران حل شد و به پشتوانه همین رفتارها در دل مردم جای گرفت.
موضوع دوم به نخواستن و کم کاری کی‌روش بر می‌گردد. بعضی مواقع یک مربی مثل پپ گواردیولا در بارسلونا فلسفه ای پیاده می‌کند که تیم ملی اسپانیا از آن تبعیت و الگو می‌گیرد و سالها باشگاه‌ها و تیم ملی اسپانیا از آن نفع می‌برند‌. یا حتی زمانیکه او به بایرن مونیخ آلمان می‌رود شکل و سبک بازی فوتبال آلمان با رویکرد این مربی تغییر پیدا می‌کند. اما کی‌روش نمی‌خواست، که اگر می‌خواست، به احتمال زیاد موفق می‌شد. این را هم باید در نظر داشت که کی روش هم باهوش بود هم کمالگرا، او هم به مسئولان ورزش ما نگاه می‌کرد که آنها چه می دانند و از او چه میخواهند. منطقی و علمی اینگونه باید می بود که بر اساس دانش و تجارب بین‌المللی خود، فلسفه‌ای را در فوتبال ایران پیاده می‌کرد تا یک سبک خاص فوتبال را در باشگاه‌ها و تیم‌های پایه جاری و شکل می‌داد تا مربیان ایران از آن سبک الگوبرداری کنند. درست روشی که گواردیولا، آنجلوتی یا سرالکس فرگوسن انجام دادند. اما اگر کی‌روش نخواست یا نکرد به خاطر این بود که فدراسیون هم او را آورده بود تا در حد ویترین تیم ملی کار کند. او یا نمی خواست یا منطبق با سطح خواسته‌های فدراسیون کار کرد. آن فاجعه در جام جهانی 2022 با باخت سنگین و واکنش قهرآمیز هواداران اتفاق افتاد. فاجعه‌ای که در تاریخ فوتبال و ورزش ما بی سابقه بود و امیدوارم دیگر تکرار نشود.
بد اخلاقی در فوتبال و دلالی چه قدر مردم را ازفوتبال دور کرده؟
این مساله به موضوعات فرهنگی در ورزش ما برمی گردد. موضوعاتی که مباحث عمیقی را شامل می‌شود که باید در ساختار کلان ورزش یعنی وزارت ورزش بررسی و رسیدگی شود. طبعیتا خیلی‌ها از اهالی ورزش اذعان می‌کنند که این مسائل وجود دارد، نه فقط شرط بندی که دلالی که بی‌نهایت ضربه به فوتبال زده است. ریشه فوتبال پولی یا دلال محور به این دلیل است که از مردم فاصله گرفته است. قبلا فوتبال ورزشی متعلق به همه اقشار جامعه بود و اغلب قشر کم بضاعت را نمایندگی می‌کرد افرادی که امروزه آنها را کنار می‌گذارد. به عنوان مثال در یک تیم رایج شده که از بین حدود ۲۵ بازیکن یک تیم، نصف آنها باید پول دهند، تا از این طریق هزینه‌های یک باشگاه یا تیم را تامین کنند. وقتی شرط و تکیه درآمدزایی یک تیم، خانواده‌های متمول باشد، استعدادهای ناب کنار گذاشته می‌شوند و بازیکنان مستعد با دیدن این رفتارها طرد و منزوی می‌شود و به مرور انگیزه‌اش برای حضور در ورزش از بین می رود و به جای فوتبال در دام آسیب‌های اجتماعی می‌افتد. با اینکه استعداد و ظرفیت مناسب ورزشی دارد. اما فضای دفع کننده ورزشی او را به سمت بزه و جرم‌ سوق می‌دهد و جامعه ضرر می‌کند. موضوغات فرهنگی در ورزش باید به این گونه مسایل بپردازد. این بحث عمیق و چند وجهی است وزارت ورزش خیلی جدی باید به آن اهتمام ورزد. اگر در کنار دغدغه، درک مسیله و برنامه راهبردی باشد، می‌توان این قبیل مسائل آسیب زا را حل کرد.
انگار والیبالی‌ها بیشتر به مردم نزدیک‌تر هستند؟
قطعا تمایل و علاقه عمومی نسبت به والیبال روند افزایشی داشته. والیبال در سطح جهانی حضور دارد ،اما فوتبال همچنان به دنبال این است تا به جام جهانی صعود کند. والیبال از این مرحله رد شده و در واقع هدف گذاری آن صعود به مرحله نهایی رقابت‌های جهانی و حضور در میان چهار تیم اول است. حتی از مرز قناعت عبور کرده و طرفداران والیبال حضور در جمع هشت تیم اول دنیا را کافی نمی‌دانند. وقتی مردم جایگاه والیبال را در این سطح می‌بینند، حتی با وجود چند شکست، باز هم تیم را تشویق می کنند، چون ورزشکارانش را باور دارند و آن ملی‌پوش را از جنس و طبقه خودشان و نزدیک به خود می‌بینند. اما شک نکنید اگر والیبالیست ها هم از مردم فاصله بگیرند، و غرق در پول و سبک زندگی تجملاتی شوند و خودشان را از جنس مردم ندانند و در حوادث کنار مردم نباشد، این اتفاق هم برای والیبال تکرار می‌شود. اگر مردم در هنگام مسابقات والیبال شادی می‌کنند، در واقع طبیعی و برای خودش شادی می‌کنند، اما در فوتبال حتی با یک باخت یا نزدن پنالتی عقده‌های فروخورده طرفداران سرباز می‌کند و حتی به رفتار پرخاشگرانه و فحاشی منجر می‌شود. اما در والیبال در مواقعی دیده شده که اگر بازیکنان اشتباه هم بکنند، آنها را تشویق می کنند. اما بدرفتاری با فوتبالی‌ها به نوعی واکنش و نشان دادن دلخوری و ناراحتی عمیق هواداران است.
حرفی مانده
این موضوع مهم باید در رسانه‌های مختلف توسط کارشناسان و مسئولان امر به شیوه مناظره برگزار شود، تا مسئولان متوجه ضعف‌ها شوند و به آن رسیدگی کنند. من در یک برنامه‌ تلویزیونی هم اشاره کردم که همه اینها معلول است و باید دنبال علل باشیم و بعد آن را برطرف کنیم. شاید خیلی‌ها راحت ترین کار برایشان رفتن دنبال معلول باشند و برای اینکه سرپوش بگذارند بر روی مسئله، ریشه‌ها و واقعیت‌ها را عمدا نبینند.
برای رسیدگی به این مسیله باید نگاه توسعه محور رویکرد برنامه محور و استراتژیک داشته باشیم و برای آن برنامه عملیاتی تدوین کنیم تا علت‌ها را بیابیم و مسائل را حل کنیم. چون کار تخصصی، علمی، زمان بر و هزینه بر ، سخت و اساسی هست، متولیان امر تمایل ندارند به آن بپردازند و دنبال معلول‌ها می روند. که این ساده ترین کار از گذشته بوده است.

https://vvarzesh.ir/?p=13206

دیدگاه خود را بنویسید