امروزه عموم ملتهای جهان به درک درستی از ضرورت به کارگیری ورزش برای تقویت دیپلماسی عمومی و به تبع آن تقویت قدرت نرم کشور متبوع خود رسیدهاند و هیچ تردیدی در این خصوص وجود ندارد. آن چه در عمل مشاهده میشود این به کارگیری در کشورهای مختلف با شدت و ضعف همراه است. چگونه میشود که شاهد وضعیت مطلوبی از این به کارگیری باشیم و چه بایدهایی باید مد نظر مسئولان ورزشی و مسئولان سیاست خارجی و دیپلماسی کشور قرار گیرد؟
1- ورزشکارانی که در میادین ورزشی بینالمللی حاضر میشوند در خط مقدم دیپلماسی عمومی ورزشی قرار دارند و لذا قبل از هر چیز باید به لحاظ اندیشه و باور سیاسی حامی خط مشی دیپلماتیک و سیاست رسمی حاکم بر کشور باشند. در غیر این صورت نمیتوانند سفیران مؤثری برای تقویت دیپلماسی عمومی آن کشور باشند.
2- مسئولان تیمها و گروههای ورزشی و رسانهای اعزامی به میادین جهانی نیز باید درک درستی نسبت به سیاست خارجی و دیپلماسی رسمی کشور از یک سو و داشتن باور و پذیرش قلبی نسبت به خط مشی دیپلماتیک و سیاسی حاکم بر کشور باشند تا بتوانند با اراده و انگیزه لازم ورزشکاران و قهرمانان را به سمت نقشآفرینی صحیح در عرصه دیپلماسی عمومی هدایت کنند.
3- هواداران ورزشی، سازمانهای مردم نهاد و سازمانهای داوطلبانهگرایی فعال در حوزه ورزش نیز در کنار ورزشکاران و مسئولان ورزشی به عنوان عوامل مؤثر در دیپلماسی ورزشی به رسمیت شناخته شده و امکان لازم برای نقشآفرینی آنها تقویت شود.
4- بر فرض این که هم ورزشکاران و هم مسئولان ورزشی و هم دیگر بازیگران و فعالان بخش ورزش درک لازم و باور و پذیرش و حتی التزام عملی نسبت به خط مشی دیپلماتیک و سیاسی رسمی حاکم بر کشور را داشته باشند، لازم است برای رسیدن به دیپلماسی عمومی موفق، آموزشهای حداقلی برای شناخت سیاستها، شیوهها، مهارتها و فنون دیپلماتیک را دیده باشند تا در میدان عمل بتوانند سفیران و نمایندگان مؤثری برای کشورشان باشند.
به نظر میرسد تا رسیدن به دیپلماسی ورزشی فعال و مؤثر، این بایدها و برخی از نبایدها میبایست در قالب یک آییننامه و یا برنامه ملی هدفمند و مبتنی بر تقسیم کار ملی لحاظ شده و اقدامات عملی برای آن تعیین و اجرایی گردد.
جعفر سطوتی