بودجه فدراسیون فوتبال را قطع کنید!
فوتبال ایران سالهاست به آسیاب بادی میماند که با بادِ پول میچرخد، اما آردی تحویل مردم نمیدهد. خزانه میبلعد، هیاهو میسازد و در نهایت، سفره افتخار را خالی میگذارد. پرخرجترین روایت ورزش کشور، کمثمرترین سرنوشت را دارد؛ گویی قرار است همیشه «هزینه» بماند و هرگز «ثمر» نشود.
تیم ملی فوتبال امید، نامش امید است اما قصهاش ناامیدی. سالهاست در ایستگاه حذف پیاده میشود؛ نه مقصد را دیده، نه مسیر را درست رفته است. هر نسل میآید تا قربانی بیبرنامگی شود و برود، و این زخم، دیگر اتفاق نیست؛ عادت شده است. صعود تیم ملی بزرگسالان به جام جهانی، با این باران سهمیههای آسیایی، دیگر فتح نیست؛ عبور از درِ باز است. در جام جهانی آینده در آمریکا، وقتی گروه آنقدر ساده است که حتی ذخیرههای تیم ملی هم باید از آن صعود کنند، نباید این عبور بیدردسر را حماسه نامید. قلهای که آسانسور دارد، کوهنوردی نمیخواهد.
اما در پشت این نمایشهای کمجان، دلارها صف کشیدهاند؛ میلیونها دلار پاداش و درآمد که میآیند و بیصدا ناپدید میشوند. نه ریشهای را آبیاری میکنند، نه شاخهای را جان میدهند. فوتبال پایه خشک مانده، زیرساخت نیمهجان است و فساد، مثل علف هرز، دوباره سبز میشود. گزارش دادستانی کرمان و سازمان بازرسی کل کشور، چون ناقوس، خطر را به صدا درآوردند؛ اما گویا این صدا در ازدحام توجیهها گم شد. طنز تلخ آنجاست که هرچه شکست بیشتر میشود، بودجه فربهتر میگردد. گویی در این فوتبال، ناکامی نه تنها مجازاتی ندارد، که پاداش هم دارد. در همان حوالی، اما دور از نورافکنها، کشتی ایران با مدالهای جهانی و المپیکی، بیادعا افتخار میسازد. هندبال ایران، آرام و حسابشده، با برنامهای روشن، به رقابتهای جهانی صعود میکند و اعتبار میخرد. آنها ثابت کردهاند که راه موفقیت از جیب بیته نمیگذرد؛ از عقل، نظم و صداقت عبور میکند. ادامه حمایت بیقید و شرط از فدراسیون فوتبال، مثل آب دادن به درختی است که سالهاست سایه ندارد. محبوبیت فوتبال، چتر نیست که هر سوءمدیریتی را بپوشاند. یا باید این فوتبال را به جاده شفافیت و پاسخگویی برگرداند، اساسنامه مسخره اش را درست کرد و
یا باید آب بودجه را بست و آن را به زمینی داد که محصول میدهد.
که گفتهاند، در زمین شوره، هرچه بکاری اگر طلا هم باشد حاصلش
جز حسرت نخواهد بود!