
تیمی نه برای من و نه برای تو!
اگر در گذشته تیمی تحت عنوان تیم ملی «ب» تشکیل می شد و کمتر از تیم ملی «الف» دوست داشتنی نبود، امروز تیم امید یا همان تیم ملی «ب» دوست داشتنی نیست! این اتفاق تلخ دلایل مختلف دارد. از تعیین مربی گرفته، نوع دعوت ها و اردوها هیچکدام چنگی به دل نمی زند! انگار نه انگار این تیم نامش «امید» است. تیمی که نه «امید» را زنده می کند و نه امیدواری ایجاد می کند. سوگمندانه این تیم نه مال من است و نه مال تو! این تیم گویا فقط برای رفع تکلیف تشکیل می شود و مال همان چند نفر دور و برش است. تیم امید دو صاحب دارد که گویا هیچکدام هم این تیم را دوست ندارند. کافیست سری به مسئولان سابق تیم مثلا امید بزنید. ته دل آنها هم با تیم امید فعلی نیست چه بسا دوست دارند این تیم نتیجه هم نگیرد! گفتن این موضوع شاید درست نباشد اما بر اساس سوابق می توان گفت که متولیان امروز تیم امید هم فردا همین احوال را خواهند داشت! همان که گفته شد این تیم نه مال من است و نه شما. این تیم سالهاست به این و آن به شکل «کنتراتی» واگذار می شود و حق داریم خیلی دوستش نداشته باشیم. فوتبال ما در موضوع تیم امید راه گم کرده است. اگر چنین نبود این همه سال در راه صعود به المپیک ناکام نمی ماند. برای تماشای بازی هایش کلی جمعیت به ورزشگاه می رفت نه این باشگاه ها به آن بازیکن ندهند! راه مشخص است اما عده ای دوست ندارند از این راه بروند. دوست دارند راه خودشان را بروند. اگر متولیان امر هنر این را داشته باشند ( که ندارند و بلدش نیستند حتی به این امور فکر هم نکرده و نمی کنند) تیم امید ما هم دوست داشتنی می شود. تیمی که برد و باختش هیچ احساسی در جامعه فوتبال ایجاد نکند پیش از شروع هر فعالیتی بازنده است. این بحث و این گفتار جای بحث و چالش بیشتر دارد که نه در حوصله ماست و نه برای صاحبان فعلی این تیم مهم! بهتر است با همین چند جمله تمامش کنیم و با خاطرات سر و کله زدن با امثال مهدی مهدوی کیا در تیم امید خوش باشیم. حیف که حداقل مثل آن دوره خروجی در حد ستاره های قبلی تیم امید هم نداریم. صد حیف!