در کشاکش این « دعوا » ها ، کسی هم به « ورزش » فکر می کند؟
آیا در میان خبرها و تیترهای جنجالی، و بزن بزن های رایج مجامع انتخاباتی فدراسیون ها و هیأت ها، توهین ها، بی ادبی های عامیانه و فضایی پر از ثبت اخبار ناخوشایند عرصه های قهرمانی و … ، آیا کسی هم هست که به اصل « ورزش » فکر کند؟ جالب تر از همه این موارد، « محق » دانستن همه طرف های درگیر ماجراست که خودش پر از شگفتی ست !! بدون شک ، در این بازار مکاره ، آنکه سرش بی کلاه می ماند ، فقط « ورزش » است. وقتی از یک سو به فرایند و نتیجه آن دسته از انتخابات صورت گرفته فدراسیونهای ورزشی نگاه می کنیم که با چه دلایلی به بن بست میرسند و انتخابات شان باطل می شود، غصه مان می گیرد و از آنطرف هم ، هنگامی که تیترهای خبری و نقل قولهای کاندیداهای ریاست یک فدراسیون دیگر را می خوانیم، انگشت حیرت به دندان گرفته و شگفتانه متعجب می شویم که چقدر « آش » هنوز نپخته انتخابات آن فدراسیون ها، « شور » « شور » شده که قبل از حادث شدن آن اتفاق انتخاباتی، همه و همه از مهندسی کردن و مهندسی شدن و غیره انتخابات، سخن می گویند.
… و بماند این سووال همیشه بی پاسخ عامه مردم و دلسوزان ورزش که واقعاً چه نفع و سود و منفعتی در امور فدراسیون ها جاری و ساری است که کاندیداهای ریاست، تا این حد برای رسیدن به آن « صندلی » بی وفا، برای هم شاخ و شانه می کشند و « یقه » چاک می دهند. هنوز مهلت قانونی رییس فدراسیون منتخب مجمع پیشین، به انتها نرسیده و پیش از آنکه، با نگاهی « نقادانه »، عملکرد فدراسیون مربوطه از جنبه های مختلف آموزشی، فنی، اجرایی و … بررسی شده و موفق بودن و ناموفق بودن برنامههای آن مدیریت و ماموریت به انتها رسیده، به سمع و نظر دوستداران آن ورزش برسد، جبهه گیری ها، تخریب شخصیت ها و زیر سووال بردن هر آنچه هست و نیست فدراسیون به میان می آید و … مشخصاً، آنچه در این گرداب پر از بد اخلاقی های ورزشی به چشم هیچکس نمی آید، همان رشته های ورزشی مظلوم و همیشه یتیم هستند.
صد البته منشاء اصلی این « مهم » و بخش اعظم آن به چگونگی تنظیم اساسنامه ها، آیین نامه ها و دستورالعمل های اجرایی بر می گردد که بالاخره در یک « جا » یی، همه را به زحمت میاندازد. بدون رودربایستی، « قانون » را باید کسانی بنویسند که ضمن آگاهی و شناخت کافی از حوزه مربوطه، خودشان هیچ نفعی از آن قانون نبرند و « اساسنامه » ها را هم بایستی بزرگوارانی تنظیم و تدوین نمایند که مصالح ملی ورزش کشور را دیده و در نظر داشته باشند. که اگر اینچنین باشد و این چنین هم بشود دیگر از « بنیان » تشکیل مجامع پایه، که به مجامع هیأت های ورزشی استانها منتهی می شود، دچار سردرگمی و خسران و زیان نمی شوند و هر فرد بدون تخصص ، آگاهی و شناخت و تجربه کافی، وارد گردونه و چرخه تعیین کننده مسوولان بالادستی آن رشته ورزشی قرار نمی گیرد. به عبارت بسیار ساده تر عوامل نفوذی نمی توانند نفوذ کرده تا جای متخصصین آگاه به رشته های ورزشی بنشینند و آنها را کنار بزنند و « دیواری » را بنا و بنیان بگذارند که تا « ثریا » کج برود.
فقط کافی است کمی باریکتر به ساختار تعیین مسوولان هیأت های ورزشی شهرستانی و حوزه ای نگاه کنید، خود به خود همه چیز دست تان خواهد آمد.