
قلک سفالی و یک دنیا خاطره
گفتن خاطرات ایام عید برای هرسن و سالی هم که باشی، همیشه شیرین و دلچسب است. از دوران کودکی گرفته تا پایان عمر. من نیز همانند دیگر دوستان، بستگان، آشنایان و همشهریان عزیز فیروزکوهی ام دقایقی قبل از تحویل سال نو با یک دست لباس نو و یک جفت کفش لاستیکی که لاکچری زمان خودش به حساب می آمد، کفش هایی که مرحوم پدرم، که ریاست راه آهن فیروزکوه را بر عهده داشت، برایم خریداری کرده بود. در جوار حرم مطهر امام زاده اسماعیل فیروزکوه گرد هم می آمدیم، تا سال نو را با آوازخانی و کارناوال شادی که در آن جمعیت انبوهی حضور داشته و با لهجه زیبای گیلکی هم سخن می گفتند و مردم را به شادی و شادمانی دعوت می کردند، تا حلول سال جدید را جشن بگیرند. در آن روزها خیابان های شهر ما مملو از مردمانی بود که دست در دست فرزندانشان با یک تنگ اب، ماهی قرمز و یک سبد سبزه که به روبانی اراسته بود منتظر حلول سال نو بودند. من هم همانند دیگر بچه های هم سن و سالم بی صبرانه منتظر شلیک چند تیر هوایی با تفنگ قدیمی برادرم، اقای احمد ملاجعفری بودیم تا سال نو را هم زمان با سراسر کشور اغاز کنیم. خوشحالی ما فقط بسنده به دو تیرهوایی نبود، بلکه بیشتر و بیشتر منتظر دریافت عیدی هایی بودیم که بزرگترها به رسم سنت به ما کوچکترها می دادند. اما من هیچگاه قلک سفالی جمع اوری عیدی هایم را که ان زمان بهترین دوست من به شمار می رفت رافراموش نخواهم کرد، حتی جوراب های دریافتی ازمادر، همسر و خواهرانم را. سال نو بر همگان مبارک. نوروز اغاز، مظهر سرسبزی و شکوفایی طبیعت بر تمامی مردم شریف ایران مبارک باد. امیدوارم با لطف بیکران خداوند متعال در این سال نو شاهد سلامتی، بهروزی، سعادت و آسایش مردم شریف و خداجوی ایران عزیز باشیم.