تفاوت بازیکنان فوتبال دیروز و امروز!

وقتی از ناصر عظیمی در باره معرفی یکی از بهترین های تاریخ فوتبال ایران پرسیدیم، او فوتبالیستی را به ما معرفی کرد که متاسفانه بازیکنان امروزی او را نمی شناسند! او می گوید: مسعود برومند بهترین فوتبالیست تاریخ فوتبال ایران بوده و هست! بازیکنی که در دوران بازیگری خود در تیم های ملی سه کشور ایران، اردن و لبنان بازی کرد. البته بعد از معرفی بهترین بازیکن بد نیست در خصوص نخستین داور فوتبال ایران هم این واقعیت را به شما بگویم، که نخستین داور فوتبال ما کاظم رهبری بود! داوری که در المپیک 48 لندن رقابت های فوتبال المپیک را سوت زد! و بعد از او هم داود نصیری و اصغر تهرانی در زمره بهترین های داوری فوتبال ایران بوده اند! داورانی که همگی در هنرستان تربیت بدنی، تربیت شده و از آن فارغ التحصیل شدند. اما نخستین داور ایرانی که بشکل اصولی داوری را تدریس و آموزش داد، کسی جز عباس اکرامی نبود! البته آن زمان ها داوری های فوتبال هم مثل امروز سخت خودش را نشان نمی داد! در آن زمان ها خود من هم کار داوری انجام می دادم. و در زمین، اگر بازیکنی می خواست بازیگوشی و یا به قول امروزی ها تمارض کند براحتی با او برخورد می کردم و گاهی اوقات هم شدت خطا به اندازه ای بود که چاره ای به جز اخراج برای ما باقی نمی ماند! اما نکته جالب این مسئله این بود که بازیکنان خاطی هم براحتی خطای خود را پذیرفته و واکنشی غیر معمول را از خود نشان نمی دادند. البته این را هم باید در نظر بگیریم، که داور های فوتبال امروز، بدلیل گردش مالی هنگفتی که در آن وجود دارد و ارزش مالی برد و باخت های آن، کار را برای همه ارکان فوتبال سخت و دشوار کرده و مشکلات امروزی را بوجود آورده است! در آن روزگاران که در فوتبال پولی وجود نداشت، بازیکنان بخاطر دل شان بازی کرده و مشکلاتش را نیز به جان می خریدند. برای مثال در سال 1329 اردوی تیم ملی فوتبال ایران در مجموعه شرکت واحد آن روزها برگزار شد و تختخواب های خوابگاه آن را نیز از ارتش تامین کردند. و شرایط غذایی اردو هم که کاملا عادی و معمولی و بقولی دم دستی بود! اما بازیکنان تیم ملی از آن شرایط کاملا راضی بوده و لذت می بردند. آن روزها صبحانه بازیکنان تیم ملی در اردو نان و پنیر ساده بود، آن هم بدون مخلفات! ناهار و شام اردو هم، غذاهایی مانند: چلو کباب کوبیده، چلو جوجه، و چلو خورشت هایی چون قیمه سیب زمینی، قورمه سبزی و فسنجان بود! در فوتبال آن روزها باشگاه ها تنها پیراهن، شورت و جوراب بازیکنان را می دادند و بقیه اقلام، شامل قلم بند، کفش، ساک و … را خود بازیکنان می خریدند، البته بودند افرادی که با یک کیسه پلاستیکی بزرگ هم مشکل ساک خود را حل کرده بودند! و انصافا هم کسی صدای نارضایتی اش بلند نمی شد و از اینکه با هم هستند و با هم در کنار بهانه ای به نام فوتبال دارند زندگی می کنند، لذت می بردند. در آن روزها چون خود من هم تیمداری می کردم، بعد از مسابقاتی که داشتیم، بچه های تیم به خانه ما می آمدند و چون می دانستند که همه آنها برای من حکم فرزندانم را دارند با حداقل هم می ساختند! آن روزها املتی را درست کرده و با هم می خوردیم و بعد از یک استراحت نصفه و نیمه هم بچه ها راهی خانه های خود می شدند! تا برای بازی بعدی آماده شوند!

https://vvarzesh.ir/?p=5587

دیدگاه خود را بنویسید