خطيبي تاوان حمايت از جوانگرايي را داد!

حاشیه امنیت مربیان باشگاههای ایران در دو جایگاه قابل بررسی و تجزیه و تحلیل است.

اول مربیانی که با لابی مديران عامل وقت باشگاه ها با اما و اگر، ورود کرده و بخاطر رعايت بعضی از موارد، مدیران باشگاه تا زمان حضور شان از مربیانی که خود، واسطه آمدن آنها بوده اند جانبداری و حمایت می کنند و به محض جابجایی، مدیران جانشین در یک زمان مناسب و با بهانه واهی یا حقیقی اقدام به تغییرات در سطوح تیم ها می کنند.
دسته دوم مربیانی که در چهارچوب فضای مدیریتی قرار گرفته و بخاطر تمکین نکردن از فرامین مدیران با چالش های عدیده ای روبرو، و کم کم سلب اختیار و اراده می شوند، در نتیجه در اجرای تاکتیک و برنامه های خود دچار دودلی و از متن به حاشیه رفته و بتدریج با فرایند ناکامی ها مواجه می گردند تا جايي كه در پایان عطای حضور در باشگاه را به لقایش بخشیده و ادامه کار را به مربیان ديگر می سپارند. در آنالیز رسول خطیبی به چند پارامتر بسیار مثبت که بسیاری از مربیان حاضر در لیگ برتر قادر به اجرای ان نیستند می توان اشاره کرد. ایمان و اعتقاد او به جوانگرایی که در اولویت برنامه هایش قرار داشت. در تمام تحلیل ها ی رسانه ای، کارشناسان و تحلیگران فوتبال به جوان گرایی اشاره و اصرار می ورزند و همه باشگاهها را به این محور فرا می خوانند، تا در آینده از پشتوانه خوبی برای فوتبال کشور بخصوص تیم ملی برخوردار باشیم، خطیبی اين مورد مهم را عملی کرد اما اکنون وظیفه تحلیلگران بنوعي نامشخص است؟
خطیبی در طول نیم فصل اول با همین باور در تمام دیدارها از بازیکنان تیم امید و جوانان و حتی نوجوانان پیکان بهره برد و قاعده حرفه ای گری را برای رشد جوانان به كار بست، و گمان می رفت که سایر تیمها نيز از او الگو برداری نمایند، براساس منطق، کسب نتایج برای این گونه مربیان مترصد زمان است، که باید مدیران ارشد با افقي فراتر ازحال به آن بنگرند . این فصل را می توان دوران رشد و بالندگی باشگاهها و بازیکنان آن نامید که خطیبی به آن اهتمام ورزید و خودش را به خيلي ها تحميل كرد. باید در نظر داشت این نوع تغییرات مستلزم هزینه های پیش بینی نشده انسانی و مالی در فوتبال است. و این رفتار بطور ناخواسته اعتماد بنفس سایر مربیان حاضر در لیگ برتر را در بکارگیری از جوانان مستعد از بین برده و مربیان قبل از تربیت و پرورش بازیکنان، بیشتر نگاه شان جدولی خواهد شد. و حتی به آینده، نیم نگاهی هم نخواهند داشت . حال فرصتی است تا صاحبنظران و تحلیل گران فوتبال ایران از لاک شعار در باکس جوانگرایی و سایر تشریفات خارج شده و در این خصوص به پرسش و پاسخ بپردازند .
( هرچند مدیر عامل فعلی باشگاه پیکان صاحب سبک و استراتژی در باشگاه داری بوده و از تجربه بسیار خوبی برخورداراست، اما علت برکناری خطیبی با پرو پاگاندای موجود در هاله ای از ابهام است.
فرصتی که در لیگ برتر خطیبی به بسیاری از جوانهای پیکان داد، غیر قابل قیاس و اندازه گیری است. و کمتر مربی در لیگ برتر جسارت استفاده از بازیکنان پایه ها را در سر می پروراند. هر چند قدرت هایي فراتر از مدیران عامل باشگاه، تصمیم گیران اصلی محسوب می شوند و نگاه انان نگاه اماری به جدول در برد و باخت ها خلاصه می گردد. و آنها فقط با افق نگاه کوتاه مدت بدنبال کسب نتایج پیکارها هستند که این امر نیاز به کند و کاو بيشتر دارد. اگر قرار، فقط به کسب قهرمانی باشد اصلا نباید به پرورش استعدادهای بالفعل و بالقوه اندیشید و طبق طراحی و تصور گروهی که فاقد استراتژی های نخبه پروری هستند باید شور و نشاط حاصله از ورزش را نادیده گرفت و میدان را فقط برای باتجربه ها و پا به سن گذاشته ها باز کرد. بااین نوع تفکرات، در یک راهکار بسیار اسان باشگاهها می توانند با افزایش بودجه و با گزینش بهترینها و قراردادهای نجومی با بازیکنان دلخواه به جایگاه برتر برسند . اما انچه که فراموش می شود رسالت باشگاهها و مربیانی است که وظیفه پرورش استعدادها را به بهانه جايگاه خود در جدول از دست می دهند.

حاشیه امنیت مربیان باشگاههای ایران در دو جایگاه قابل بررسی و تجزیه و تحلیل است.
اول مربیانی که با لابی مديران عامل وقت باشگاه ها با اما و اگر، ورود کرده و بخاطر رعايت بعضی از موارد، مدیران باشگاه تا زمان حضور شان از مربیانی که خود، واسطه آمدن آنها بوده اند جانبداری و حمایت می کنند و به محض جابجایی، مدیران جانشین در یک زمان مناسب و با بهانه واهی یا حقیقی اقدام به تغییرات در سطوح تیم ها می کنند.
دسته دوم مربیانی که در چهارچوب فضای مدیریتی قرار گرفته و بخاطر تمکین نکردن از فرامین مدیران با چالش های عدیده ای روبرو، و کم کم سلب اختیار و اراده می شوند، در نتیجه در اجرای تاکتیک و برنامه های خود دچار دودلی و از متن به حاشیه رفته و بتدریج با فرایند ناکامی ها مواجه می گردند تا جايي كه در پایان عطای حضور در باشگاه را به لقایش بخشیده و ادامه کار را به مربیان ديگر می سپارند. در آنالیز رسول خطیبی به چند پارامتر بسیار مثبت که بسیاری از مربیان حاضر در لیگ برتر قادر به اجرای ان نیستند می توان اشاره کرد. ایمان و اعتقاد او به جوانگرایی که در اولویت برنامه هایش قرار داشت. در تمام تحلیل ها ی رسانه ای، کارشناسان و تحلیگران فوتبال به جوان گرایی اشاره و اصرار می ورزند و همه باشگاهها را به این محور فرا می خوانند، تا در آینده از پشتوانه خوبی برای فوتبال کشور بخصوص تیم ملی برخوردار باشیم، خطیبی اين مورد مهم را عملی کرد اما اکنون وظیفه تحلیلگران بنوعي نامشخص است؟
خطیبی در طول نیم فصل اول با همین باور در تمام دیدارها از بازیکنان تیم امید و جوانان و حتی نوجوانان پیکان بهره برد و قاعده حرفه ای گری را برای رشد جوانان به كار بست، و گمان می رفت که سایر تیمها نيز از او الگو برداری نمایند، براساس منطق، کسب نتایج برای این گونه مربیان مترصد زمان است، که باید مدیران ارشد با افقي فراتر ازحال به آن بنگرند . این فصل را می توان دوران رشد و بالندگی باشگاهها و بازیکنان آن نامید که خطیبی به آن اهتمام ورزید و خودش را به خيلي ها تحميل كرد. باید در نظر داشت این نوع تغییرات مستلزم هزینه های پیش بینی نشده انسانی و مالی در فوتبال است. و این رفتار بطور ناخواسته اعتماد بنفس سایر مربیان حاضر در لیگ برتر را در بکارگیری از جوانان مستعد از بین برده و مربیان قبل از تربیت و پرورش بازیکنان، بیشتر نگاه شان جدولی خواهد شد. و حتی به آینده، نیم نگاهی هم نخواهند داشت . حال فرصتی است تا صاحبنظران و تحلیل گران فوتبال ایران از لاک شعار در باکس جوانگرایی و سایر تشریفات خارج شده و در این خصوص به پرسش و پاسخ بپردازند .
( هرچند مدیر عامل فعلی باشگاه پیکان صاحب سبک و استراتژی در باشگاه داری بوده و از تجربه بسیار خوبی برخورداراست، اما علت برکناری خطیبی با پرو پاگاندای موجود در هاله ای از ابهام است.
فرصتی که در لیگ برتر خطیبی به بسیاری از جوانهای پیکان داد، غیر قابل قیاس و اندازه گیری است. و کمتر مربی در لیگ برتر جسارت استفاده از بازیکنان پایه ها را در سر می پروراند. هر چند قدرت هایي فراتر از مدیران عامل باشگاه، تصمیم گیران اصلی محسوب می شوند و نگاه انان نگاه اماری به جدول در برد و باخت ها خلاصه می گردد. و آنها فقط با افق نگاه کوتاه مدت بدنبال کسب نتایج پیکارها هستند که این امر نیاز به کند و کاو بيشتر دارد. اگر قرار، فقط به کسب قهرمانی باشد اصلا نباید به پرورش استعدادهای بالفعل و بالقوه اندیشید و طبق طراحی و تصور گروهی که فاقد استراتژی های نخبه پروری هستند باید شور و نشاط حاصله از ورزش را نادیده گرفت و میدان را فقط برای باتجربه ها و پا به سن گذاشته ها باز کرد. بااین نوع تفکرات، در یک راهکار بسیار اسان باشگاهها می توانند با افزایش بودجه و با گزینش بهترینها و قراردادهای نجومی با بازیکنان دلخواه به جایگاه برتر برسند . اما انچه که فراموش می شود رسالت باشگاهها و مربیانی است که وظیفه پرورش استعدادها را به بهانه جايگاه خود در جدول از دست می دهند.

https://vvarzesh.ir/?p=2418

دیدگاه خود را بنویسید